هورامان از مشرق با سنندج ، از مغرب با شاره زور ، از جنوب با جوانرود و كرمانشاه و از شمال با مریوان هم مرز می باشد . هورامان را نمی توان با مرز كاملاً مشخصی مرزبندی كرد . زیرا بسیار وسیع تر از این محدوده جغرافیایی اخیر بوده است

 

هورامان تخت

كوه شاهو از طرف جنوب به دهستان سیروان ( منطقه رزاو و سروآباد ) منتهی و امتداد آن سلسله جبال كوه( تخت ) بوده و جهت آن از شمال باختر به جنوب خاور و خط الرئس آن از خاور روستای ( دركی ) می گذرد كه این سلسله جبال مرز بین ( هورامان كردستان ایران ) و( هورامان كردستان عراق ) را مشخص می كند . قله ( تخت ) « دالانی » كه در میان شهر هورامان و روستای ( هانه گرمله ) واقع گردیده 2985 متر ارتفاع دارد .

رشته دوم موازی با رشته اول میان دره رودخانه( سیروان ) و دره رودخانه ( رزاو ) كه به ( هشدول ) و  ( كوسالان ) معروف می باشد واقع شده است .

خودكفایی هورامیانه :

مردمان هورامان خود از درخت ( كه كه و ) قاشق و كاسه و بشقاب می ساختند و در مراسم پیران گذشته رسم بر این بوده كه نوعی خوراك درست كرده اند كه تبرك بوده و لازم بوده هر كسی سهم خود را در ظرفی كه خود ساخته است بریزد و استفاده نماید . از نظر آنان خوردن غذا در ظرف دیگران مكروه بوده و كسانی كه توانایی درست كردن ظروف داشته حتماً باید در ظرف خود غذا  می خوردند كاسه و كوزه و غیره كه به مجموعه اینها ( هه وره ) گفته می شود كه فردی است و   می بایست خود آن را ساخته باشد و استفاده از ابزار دیگران مانند ‍: قاشق ، شانه و كاسه مذموم و مكروه بوده است .

هورامی در باغچه و زمین های كمی كه داشته اند پنبه كاشته و خود ماشینی برای بیرون آوردن دانه اش اختراع و با ماشینی كه خود آن را ساخته پنبه را برای بافتن لباس زیر آماده كرده و در كارگاه نساجی به نام ( جولایی ) پارچه ای بسیار محكم و زیبا به نام ( هه لاوه ) تهیه و در رنگرزی طبیعی  ( گیاهی ) خود آن را رنگ كرده كه برای لباس زنان و لباس زیر مردان استفاده شده است .

این پارچه هنگام كهنه شدن و غیر قابل استفاده ماندن در كارگاه كلاش برای زیر كلاش كه بسیار محكم و زیبا بوده استفاده كرده و با پنبه و پارچه خود كلاش را ساخته اند كه هنوز با این همه پیشرفت علمی از بهترین كفش های تابستان می باشد .

برای زمستان نیز از پوست گاو كفش ساخته اند كه به آن ( كاله ) گفته اند استفاده نموده و مشكل رفت و آمد خود را حل نموده اند .

معماری :

به وسیله متخصصان خودی كار معماری و بنایی را انجام داده كه برای غیر هورامی در نهایت شگفتی است . چهار طبقه ساختمان تنها با سنگ و تیر چوبی ، بدون ماسه و سیمان ، گل و آهك و فقط از سنگ استفاده شده است ، هنوز این نوع معماری رایج است .

 

  برگرفته از كتاب سلاطین هورامان 

پیران هورامان :

در هورامان هر كس به تخصصی دست یافته و توان خدمت گزاری را داشته او را  پیر می گفتند . این پیر ها در رشته های دامداری ، باغداری ، كشاورزی ،‌پزشكی ، گیاه شناسی و ستاره شناسی مهارت خوب داشته اند . 99 پیر هورامان مشهورند كه رشته تخصصی و مهارت 96 نفر از آنها و نام و محل دفن شان هنوز در سینه سال خوردگان منطقه باقی مانده و در كتاب سینه به سینه ثبت شده است كه اگر نمونه هایی از كار هر یك از این پیران را بیان نماییم به درازا می كشد . پیر پزشك : عمل باز كردن زخم و غده را هیچگاه در محوطه زندگی انجام نداد و جهت انجام عمل جراحی ، مریض را به كوهستان برده و تا بهبود كامل نمی یافت اجازه ورود به روستا و میان مردم را به او نمی داد تا آمادگی داشته و حساب سال و ماه و روز را نگه داشته كه امروز این كارها به عهده سازمان هواشناسی می باشد .

عصمت و پاكدامنی مردم هورامان :

عصمت و پاكدامنی زن و مرد هورامی در حدی بوده كه در مورد مسائل جنسی بی نظیر بوده است دختر را زود شوهر داده و برای پسران نیز زن گرفته اند و قبل و بعد از اسلام دختر و پسر برای انجام كار و چیدن ثمر درخت و آوردن گیاه در كوهستان ها و دشت ها با هم بوده و اتفاق نیفتاده پسر و دختر هورامی دچار لغزش یا خدای ناخواسته بی عصمتی شوند . بسیار پیش آمده كه دختر و یا زن جوان می خواسته به روستایی دیگر یا محلی در كوهستان برود و به خاطر گزند جانوران و دیگر اتفاقات پسر جوان همسایه را به عنوان همراه با او فرستاده اند كه هرگز چشم بدی به دنبال خود نداشته است .

سرزمين اورامان :

هر آن كس دور مـاند از اصل خويش

بـاز جـويـد روزگـار وصـل خويش

 

از كدامين سرزمين زبان به سخـن باز كنم ، كداميـن صفحه ي تاريخ را ورق بزنـم تا در لوح بزرگ روزگاران نام دياري نام آشنا را به رخ آيندگان كشم .

 اورامان مهد فرهنگ وعرفان و يك فصل از كتاب هستي و فرزند تلاش وكوشش يك ملّت  زحمت كش است ،‌ مخلوق دستان تواناي گذشتگان وگهواره ي پرورش مردان بزرگ است .

آنها همواره كوشيده اند  تا با اقتصاد خود كفاي خويش ، بي نياز از شهر ها باشند .

و  اي عزيزان : رفتگان اين خاك پاك كاشتند تا مـا بخوريم  ‌، رواست كه ما نيز بكاريم تا آينـدگان  بخورند ، تاريخ  بر حيات طيّبه اين ملّت ، قضاوت خواهد كرد .

اورامان سرزمين رؤياهاي من

 

 

عوامُ النّاس بلده  طيّبه  اورامان ، كه با نام ناميِ «پيرشاليار» ، مزيّن دهر و شهره آفاق و أنفس گشته و با اعمال شاقّه فلاحت و عمَلَه گري در بلاد بعيد و دام چراني در جبال صعبُ العبور سرزمين خود ، دير روزگاري است با مختصر معيشتي قليل بر دين مبين أجداد خويش مقيّد و مطيع مانده اند و نان جوين و آب شيرين خود را با هزار مُلك شاهي عوض ننموده اند ، پاس دارِ تمدّن آباء خود و پرچمدار اتّحاد بوده اند ، شيوه زندگي ددي و حَيَواني داشته امّا رفتار برّي و ببري نداشته اند ، آباد سازِ صخره هاي نفَس گير بوده اند ، امّا افكار بدَوي و قرَوي نداشته اند ، شمّه اي از شميم عطر محمّدي را از اقيانوس بيابان حجاز بر تخته سنگ هاي دشوار سائيده اند و شيفته اخلاق نبَوي گشته اند .

نه أغياري جرأت نفوذ در نفوس آن داشته و نه أخياري مرامي سوء در حقوق عوام !

عامّه ناس ، رضا به قضاي لايزال بوده و مفتخر به خاك پاك و اندك خويش .

از اقلّ امكانات ، اكثر استفاده نموده و أشجار خوش منظر و مثمر الثّمر آن مانند أحجار طويل القامتش سر به أفلاك نهاده اند ، تنوّع محصولات در چند وجَب خاك و سنگ اين ديار ، ديد ه را نوازش ، بطون را مشوّش و قلوب را آرامش مي دهد !

عيون خنك و گواراي بهشتي كه از هر گوشه و كنارش فوّاره مي كشند ، عطر سبيل عابران و درمانِ دردِ زارعان و منبع رزق مردمان است ، فكر تلخ فرداي نيامده نكنند ، ازيرا چشمان آنان جز افق هاي امروز و محدوده كوههاي سربسته ، بيناي دور دست نيست ، پس دنيا را به قَدَرِ همان چند قدم بينند و آشفته خاطر آينده مجهول نيستند ، لابد ، دلي دارند به وسعت دل عارفان درگاهش و به نازكي دل عاشقان ديارش !

آن ها وارث پدراني هستند كه اجسام محكم و  ورزيده آنها ، حتّي در زير خاك نمي پوسد ، وارث مادراني هستند كه در لباس مادري ، پدري كرده اند ، بار سنگين حيات را به دوش خاموش كشيده اند ، حبل محكم حمل سنگ بناي زندگي را به دور گردن ، گره زده اند !

پيراني محتضر ، پيراني كه هرگز نميرد افكارشان ، گم نشود راهشان ، كم نشود يادشان ، توصيه پاياني خود را در سكَرات موت خويش با نگاهي به اعماق دلها تلقين كرده و در لابلاي وصاياي نهفته ، اين جمله به زرّ نوشته اند : « فرزندم ؛ بسوز و بساز ، با شجاعت بزي و شجاعانه بمير ! »

كارخانجات سنّتي از توليد به مصرف اين دستان توانا ، حكايت از خودكفايي ذاتيِ اين ملّت با عزّت دارد ، كه تا سماء بر فرق سر مستقرّ و تا زمين در تحت پاها ، مسخّر است ، بايد زيست ، توانا بود  و دانا !

اورامي اين است و اورامان ، آن ، هر كه نه اين است و نه آن و نه مشبّهٌ بِهِما ، بداند و مي داند كه از طعم شيرين حيات هورامان باستان ، نعمتي  كم دارد و در سرزمين رؤياهايش ، جاي پاي آرزوها ، نقش و نگاري از غم دارد ، باشد اين عرايض برگ دعوتي باشد ، مر اصحاب سير و سفر را در مشارق و مغارب ايران زمين كه روزي و روزگاري ، ره به دل اين جنّت العدن گمنام برند و در دفتر زرّين خاطرات خويش ، ورقي سبز و ماندگار به يادگار گذارند !

با تقديم سبزترين احترامات و حسن ختام با حديث مقدّس نبوي : « حُبُّ الوَطَنِ مِنَ الإيمانِ»

مدير وبلاگ مذهبي «راه بهشت»http://alquran.blogfa.com

هورامان سرزمینی باستانی است؛ این سرزمین، دست كم ، از زمان ورود آریایی به ایران، جزو مناطقی بوده كه اقوامی كه در آن سكونت داشته اند. و آنطور كه از شواهد بر میآید، در دوران حكومت های مختلف كه ، از آن زمان به بعد، بر نواحی از ایران حكم رانده اند، همچنان اقوامی(به ویژه اقوام كرد) را در خود جای داده است. چرم نبشته های اورامان(هورامان) كه قدمت شان به حدود قرن اول میلادی می رسد، شاهدی بر قدمت این سرزمین(دست كم تا قرن اول میلادی) هستند. این سرزمین، در حال حاضر، محل سكونت كردهای هورامی زبان ایران و عراق است.با توجه به مسلمان بودن و معتقد بودن هورامی های به آئین اسلام اعیاد رسمی آنان نیز همانند عید های مبارك و مقبول دنیای اسلام میباشد . عید سعید فطر(رمضان) و عید سعید قربان و در كنار این دو عید مهم، ماه مولود پیامبر اكرم در این منطقه محترم و برگزاری مراسم های میلاد رسول اكرم(ص) معمول و مرسوم میباشد. مردم هورامان شافعی مذهب هستند . مردم هورامان كرد و یه گویش هورامی(اورامی) تكلم میكنند. مكنزی: هورامی گویشی از گورانی، و همانگونه خواهیم دید، احتمالا ، باستانی ترین گویش آن ، و گویشی است كه كمتر از گویش های دیگر دچار دگرگونی شده است.

پیر شالیار

در این مراسم كه هرساله و در اواسط بهمن‌ماه در اورمان تخت و در كنار مرقد پیرشالیار برگزار میشود هزاران نفر از مشتاقان و علاقمندان این مراسم برای گرامیداشت پیرشالیار گرد هم جمع می شوند.

پیرشالیار كیست ؟

پیرشالیار در اورامان می‌زیسته است ، وی مردی دانا و آگاه با طبعی روان بود . كتابی را به نام مارفه‌تو پیرشالیار (‌معرفت پیرشهریار) به لجهه كردی اورامی به نظم در آورده است مشتمل بر امثال و حكم و پند و اندرز با ذكر نكاتی چند از آداب و رسوم آیین باستانی و تاكید و توصیه در جهت حفظ و نگهداری آن . نسخه این كتاب اكنون كمیاب است و فقط عبارات و ابیاتی از آن را برخی از مردم آن سامان در حفظ دارند و در مواردی به جای مثل به كار می برند .

چند پند از منظومه ماريفه ت و پيري
داران گیان‌داران ، جه‌رگ و دل به‌رگه‌ن           گایی پر به‌رگه‌ن گایی بی به‌رگه‌ن
كه ره‌گ جه ‌هیلین ، هیلی جه كه‌رگه‌ن           رواس جه رواس ورگه‌ن جه ورگه‌ن
( درختان جان دارند ،‌ جگر و دلشان برگ است ، گاهی پر برگ و گاهی بی برگند . مرغ از تحم است ، و تخم از مرغ روباه از روباه است و گرگ از گرگ)
وه‌وری وه‌وارو ، وه‌وره‌وه‌رینه           وریسه ، بریو چوارسه رینه
كه‌رگی سیاوه هیلیش چه‌رمینه           گوشلی مه مریو دوی درینه

 ( برفی می باره كه برف خوره است ، و رسن كه پاره شود چهارسر پیدا می‌كند ، ماكیان سیاه ، تخمش سفید است ،‌دیگچه كه سوراخ شد ، دودر پیدا می كند )

دانشمندان كرد معتقدند كه پیرشالیار در اواخر زندگی دین اسلام را قبول كرده و كوشیده تا مردم این سامان را با این آیین مبین آشنا سازد ،‌اما توفیقی حاصل نكرده است و در اواخر قرن پنجم رو در نقاب خاك كشیده است .

پيشينه تاريخي اورامانات  

واژه اورامان يا هورامان از دو بخش «اهورا» و «مان» به معنى خانه، جايگاه و سرزمين تشكيل شده است. پس اورامان يعنى سرزمين اهورايى و جايگاه اهورا مزدا. «هور» معنى ديگرى هم دارد.
هور در اوستا به معنى خورشيد است. هورامان را مى‌توان جايگاه خورشيد هم معنى كرد. جنوب شرقى شهر مريوان روستايى به نام «اورامانات تخت» قرار دارد كه جاده‌اى به طول هفتاد و پنج كيلومتر آن را به شهر مريوان متصل مى‌كند. اگر با يك حساب سرانگشتى حفظ اصالت و فرهنگ ابيانه‌اى‌ها و معمارى ماسوله را كنار هم قرار و گسترش دهيم جواب صورت مسئله ما روستاى اورامانات تخت خواهد بود. اين روستا را هزار ماسوله مى‌نامند. زيرا معمارى آن همانند ماسوله است. حياط هر خانه بام خانه‌اى ديگر است، اما با وسعتى بيشتر.

معمارى اورامانات و سرسبزى اين منطقه كوهستانى روياى پله‌هايى به سمت بهشت را متصور مى‌كند. خانه‌هاى اين روستا با سنگ و اغلب به صورت خشكه و به صورت پلكانى ساخته شده است. مردم منطقه معتقدند اورامانات تخت زمانى شهرى بزرگ بوده و مركزيتى خاص داشته به همين دليل از آن به عنوان تخت يا مركز (حكومت) ناحيه‌اى اورامان ياد مى‌كرده‌اند. به غير از وضعيت خاص روستا از نظر معمارى، موقعيت چشمه‌هاى پرآب، مراسم خاص و آداب و رسوم و وجود مقبره و مسجد پير شاليار و به ويژه جمعيت و تعداد سكنه قابل توجه آن نشانگر اهميت منطقه از زمان ساسانى است. پوشاك كردى آميزه‌اى از رنگ و نقش است. در كجا و چگونه مى‌توان زيباترين رنگ‌هاى دنيا را در كنار هم ديد. لباس مردم اورامانات كردى است. پيش از ورود پارچه و كفش‌هاى خارجى و ساير منسوجات داخلى به استان كردستان، بيشتر پارچه‌ها و پاى افزار مورد نياز آنها توسط بافندگان و دوزندگان محلى بافته و ساخته مى‌شده است .

ساخت پاى افزار «گيوه» يا «گلاش» يا «كالى» بر عهده اوراماناتى‌ها و مردم و آبادى‌هاى هجيع، نودشه، بوده و بافت را مردم آبادى‌هاى نوسود شهرستان پاوه بر عهده داشته‌اند. جولايى، بافت، پارچه و انواع منسوجات مانند بوزو، ربال، جاجيم، بره بوشمين، موج، جوراب، دستكش، زنگال و كلاء انواع دستبافت‌هاى اين منطقه هستند. مردان كرد اورامانى چوخه، پانتول، ملكى شال، دستار، فرنجى و كله بال و زنان آن جانى، كلنجه، شال، كلاه و كلله مى‌پوشند. انواع اين لباس‌ها با زيورآلات مختلف تزئين شده‌اند و رنگارنگ هستند. قارچ، كرفس، كنگر، ريواس، خوژه، پنير، شير، عسل، گردو، انجير موادغذايى اين منطقه را تشكيل مى‌دهند. پلو، «دوغه وا» يا آش دوغ، ساوار، گردول، ترخينه، دوختن يا آش گزنه، هتيمچه با گوشت گوسفند، شدروا، گرما، رشته پلو، رشته رون يك آبه، پرشين، شلغم ترش، و كلانه، از غذاهاى اورامانى است .

از توليدات هنرهاى سنتى مثل گليم، سجاده، نمد، سبد، گيوه به عنوان سوغات اين محل نام برد. اما دليل ديگرى به غير از درمان و سياحت در يك منطقه سنتى براى سفر وجود دارد. ميراث فرهنگى و كهن ايران زمين مى‌تواند دليلى براى كشش مسافران به شهر‌هاى مختلف باشد. هخامنشيان و شكوه شان زبانزد و مايه افتخار ايرانيان است .

موقعيت جغرافيايي 

منطقه هورامان ناحيه اي كوهستاني كه به لحاظ زباني و سابقه تاريخي جايگاه ويژه ا ي در جمع ساكنان مناطق كردنشين دارد، دو بخش شمالي شهرستان پاوه (بخش مركزي و بخش نوسود)، بخشي از استان كردستان( شامل مريوان و مناطق اطراف آن)، و مناطقي از كشور عراق را در بر مي گيرد. آن بخش از منطقه هورامان كه در داخل مرز هاي كشور ايران قرار دارد. خود به دو بخش هورامان تخت و هورامان لهون قابل تقسيم است. از مقايسه نقشه ي تقسيمات كشوري و موقعيت ويژه منطقه هورامان مي توان در يافت كه منطقه هورامان تخت به تمامي، در استان كردستان و منطقه هورامان لهون به تمامي در استان كرمانشاه قراردارد.

 عروسی پیر شالیار

جشن عروسی پیر شالیار با شکوه و عظمت در مراسمی عرفانی و ذکر دراویش و پخش کردن نذری در روستای باستانی و مرکز تمدن آهورا مزدا(هورامان)  برگزار مي شود.

در معرفی پیر شالیار باید بگویم که عارفی خدا جو و یکتا پرستی بوده اند که چهل تا چهله روزی نذری داده اند فقط برای جلب رضای حق تعالی طعام و غذای ایشان در این مدت تنها روزی دو تا خرما یکی سحری و دیگری برای افطار بوده است.

زمان زیست پر برکت ایشان اوایل گرویدن سرزمین ایران به دین مبین اسلام بوده است.

لاله واژگون

در وصف روستاي ژيوار اين بار بايد به معرفي گل وحشي لاله واژگون به گويش محلي (ّّّّّّّّّهة‌لالة  برة‌مي) بپردازم .نوشته فارسي اين اسم بدين صورت است    (هلاله برمی). و تصويري كه در وبلاگ مي بيبنيد نمونه اين گل زيبا است كه در كوهها و اطراف روستا به طور چشمگيري در فصل قشنگ بهار ديده مي شوند .

من هم در وصف اين گل قشنگ سروده اي دارم كه اميدوارم بپسنديد.

هه‌لاله بره‌می شيرين ره‌نگی سوور   

 تةعزيمش كه‌رده‌ن په‌‌ی زولفی چنور 

چنور مه‌لاونوش شه‌مالی سه‌حه‌ر        

  عه‌ترش هورميزو مه‌س كه‌رو پلور

خورِ خورِه‌ی پلور هانه‌ چـيـايـی         

 چه‌نی بولبولی سوب مه‌كه‌را سوور 

معني اين بيت 

لالةواژگوني خوشكل ، قرمز رنگ   تعزيم كـرده بـراي زولـف چـنـور

چنور يك نوع گياه خوش بو است كه در كوههاي كوسالان ميرويد و شاخه و برگي مانند گيسو دارد.

بخاطر زيبايي و جذابيت منحصر بفرد اين گل و داشتن رنگ و رويي قشنگ ، بسياري از افراد بومي و غير بومي به طور بي رويه اي از آنها صرفاً به جهت تفريحي برداشت مي‌كنند و اين امر باعث مي‌شود كه خطر انقراض اين گونه‌ي گياهي خارق العاده احساس شود . لذا من از تمام كساني كه به هر نحوي ميتوانند به ما كمك كنند تا از اين خطر جلوگيري كنيم خواهشمندم با ما تماس بگيريد.    

بخصوص حافظان محيط زيست و فضاي سبز و NGOها.حتي اگر در قالب پيشنهاد هم باشد .

 

وبلاگ « طبيعت ژيوار» حسين فتحي

http://www.hosein_jivar.persianblog.com

 

برگزاری مراسم سنتی

برگزاری مراسم سنتی پیر شالیار در نیمه بهمن ماه در هورامان

منبع : کتاب کردهای ایران

مراسم سنتي پيرشاليار اواسط بهمن ماه در اورامان تخت برگزار مي گردد. به گزارش پايگاه اطلاع رساني وزارت كشور، اين مراسم كه هر ساله برپا مي شود يادواره دوراني 900-800 ساله و ميراث باارزش تاريخي و فرهنگي منطقه اورامان است. اين گزارش به نقل از فرمانداري شهرستان سروآباد در استان كردستان حاكي است، مراسم سنتي پيرشاليار حود 900 سال به طور مستمر در اورامان برگزار گرديده و هر ساله نيز به رونق آن افزوده شده است. اهالي اورامان با ديدي عقيدتي و ديني و فرهنگي به اين مراسم مي نگرند و در حفظ و بقاي آن جديت دارند. پيرشاليار اورامان شخصيتي ديني و عرفاني قرن پنجم هجري است كه مردم منطقه اورامان هر ساله ياداورا گرامي مي دارند . 

مراسم آیینی پیر شالیار

جشن پیر شالیارمراسمی بسیارکهن است که باتغییرات زیادی که در طی زمان درآن به وجودآمده ریشه های کهن واساطیری خود رابه خوبی حفظ کرده است در کتب است که پیری روحانی از مغان زرتشتی به نام پیرشالیاردراورامان می زیسته است که کتابی ازاوباقیست به نام مارفت پیرشالیار(معرفت پیرشهریار).

این پیرنزدمردم اورامان بسیارمحترم است وکتابش را به خوبی نگهداری کرده وکلماتش رابه جای ضرب المثل به کار می برند.درکتاب پیراشارات زیادی درمورد حفظ آیین قدیم است.اهالی معتقدند که شخص دیگری بااین نام در اواخرقرن پنجم هجری می زیسته که اوراپیرشالیارثانی می گویند چون حضرت محمد(ص) رادرخواب دید واسلام آوردونام خودرا مصطفی نهاد وکتاب معرفت قدیم راتحریف کردوهرچه با دیانت اسلام منافات داشت برگرفت.

جشن بزرگ مردم اورامان در بهمن ماه است.هر ساله چهل روزمانده به بهارآنگاه که چله بزرگ تمام شد درآغاز چله کوچک یعنی میان 35 و 45 زمستان که زمین اولین و دومین نفس خود را میکشد جشن میگیرند واین جشن درسه مرحله انجام می شود.

باغ گردویی از پیر شالیار به یادگار مانده است این باغ که در دامنه کوه مقابل روستای هورامان تخت واقع است دارای چشمه ایست به نام زهوره(زهره- ناهید؟) که نام باغ ازآن گرفته شده است . متولی پیر که این مقام در خاندان او موروثی است گردوهای باغ راچیده و درآخرین روزازاولین هفته بهمن ماه برای هر کدام از خانواده های ساکن هورامان تخت وروستای بلبرتعدادی گردوازجمله یک گردوی شفا که از درخت خاصی چیده شده  میفرستد(اهالی معتقدند که این گردو علاوه بر خاصیت شفابخشی اگردرمیان مواد غذایی گذاشته شود به برکت آن می افزاید). به این گردوها گردوهای خبر می گویند یعنی مردم راازبرپایی مراسم باخبرمی کند.مردم نیزبه جای گردوها قندوشکریاچای وحبوبات وموادی که برای برگزاری جشن لازم است برای متولی پیرمی فرستند.

دردومین مرحله مراسم که شب چهارشنبه بعد آغازمی شود بچه های آبادی به در خانه ها رفته و با گفتن کته کته چیزی از صاحبخانه می گیرند و مردم گذشته ای نه چندان دور را به خاطر می آورند که شب جشن بجه هایی که به در خانه های مردم میرفتند یکی را از میان خود به هیئت پیرمرد با ریش سفید در می آوردند و اورا پیشاپیش خود به در خانه ها می راندند و از صاحبخانه گردو و نقل و کشمش و ... می گرفتند.

صبح روز بعد در گرگ و میش صبحگاهی روستا با صدای کودکانی که با گفتن ( کلا و روژنه ) کلاو روژن خبر از برآمدن خورشید میدهند برمی خیزد. آنها به در خانه ها رفته و از صاحبخانه شیرینی و گردو و انجیر و ... میگیرند و در کیسه هایشان می ریزند .

پس از آن نوبت ذ بح قربانی هایی که مردم نذر کرده اند می رسد. گاو و گوسفندان قربانی را مقابل خانه ی پیر می آورند.با اولین اشعه ی آفتاب خون قربانی بر زمین ریخته می شود اولین قربانی باید به وسیله ی مردی از اخلاف خانواده ای که در زمان حیات پیر اول بار برای او قربانی کرده است انجام گیرد و او به پاداش دل و جگر قربانی را می گیرد پس از پایان مراسم قربانی گوشت قربانی را به داخل خانه پیر می برند و بین اهالی و زوار و نیز روستا های اطراف که نذر کرده بودند تقسیم می کنند. کسانیکه برای بردن گوشت می آیند چیزی به رسم پیشکش با خود می آورند .

با دل و جگر و اناردان و گندم نخود و لوبیا و پیاز و آویشن و نوعی نعنا در 7 دیگ آشی پخته و به زوار و اهالی روستا می دهند و در غروب همان روز دایره ای از مردان دست در دست و شانه به شانه با صدای دف به رقص آیینی می پردازند رقصی که از گذشته های دور به جا مانده است اوج رقص حالت خلسه ای عارفانه است که در آن دستیابی به روح دسته جمعی یکی شدن تن ها و فراموشی من است. در موقع نواختن دف با گفتن الله اکبر های متوالی به حالت جذبه عارفانه ای فرو می روند .

روز بعد (پنجشنبه) با استخوانهای به جا مانده و اناردان و گندم در 9 دیگ غذایی درست می کنند و به همه میدهند از این 9 دیگ 2 دیگ را برای ادامه مراسم که به هنگام شب است کنار می گذارند. شباهنگام در خانه ی پیر که به صورت اتاقی مستطیل شکل است وگرداگرد آن دارای سکوست جمع می شوند.مردم معتقدند که خانه ی پیر زوار رابه هر تعداد که باشند در خود جای می دهد. اهالی روستا گروه گروه با تکه گلیمی و چراغی می آیند و در جای مخصوص خود می نشینند و برای تبرک رشته تسبیح چوبین و دانه درشت وتخت گیوه ی به جا مانده از پیر را می بوسند و سپس مراسم نواختن دف و گفتن ذکر آغاز می شود.

سومین جمعه ماه بهمن مرحله ی سوم مراسم پیر انجام می شود. در این روز مردان نان هایی را که به شکل قرص های طلایی رنگی از آرد گندم و مغز بادام کوبیده است و با ریحان و سیاه دانه تزیین شده است بر سر مزار پیرهای هورامان می برند اولین گروه طایفه خالداند.پس از جمع شدن بر سر مزار پیر نان ها را روی هم می ریزند و به کسانی که نان آورده اند نانی درسته می دهند سپس بقیه را خرد کرده با ماست بین مردم قسمت می کنند پس اتمام مراسم پیر خالدیها و راه افتادن اولین کسی که مزار پیر خالد را ترک می کند پیروان پیر شالیار که در پایین روستا در مقابل خانه ی پیر منتظر مانده اند دف زنان و ذکر گویان بر سر مزار پیر شالیار می روند و همزمان با این حرکت طایفه های دیگر نیز رخصت می یابند بر سر مزار پیرهای خود بروند و مراسمی مشابه آنچه بر سر مزار پیر خالد برگزار شده بود (خرد کردن نانها و خوردن آن با ماست) به جا آورند.

در پایان مراسم باقیمانده ی نان های خرد شده و ماست را به روستا می برند و به کسانی که در مراسم شرکت نکرده اند به رسم تبرک می دهند. زنان این ماست را به عنوان مایه برای تبرک به شیر می زنند و معتقدند که این کار مایه برکت تولیداتشان در طول سال خواهد شد.

 

اورامان

اورامان یا هورامان تخت از روستاهای شهرستان مریوان در استان کردستان ایران است. این روستا در منطقه هورامان واقع شده‌است.

اورامان مرکز دهستان اورامانات با هفتاد هزار نفر جمعیت از شرق با کرمانشاه، از غرب با عراق، از شمال با کردستان و از جنوب با جوانرود محدود می‌شود و جاده‌ای به طول ۷۵ کیلومتر آن را به شهر مریوان متصل می‌نماید. این روستا در دره‌ای شرقی- غربی و در شیب تندی روبه روی کوه « تخت» واقع شده‌است. خانه‌های روستا به طور کلی از سنگ و اغلب به صورت خشکه چین و به صورت پلکانی ساخته شده‌است که به همین دلیل آن را « هزار ماسوله » نیز می‌نامند. این روستا در بین اهالی روستاهای منطقه به شهر اورامان معروف است. بنا به اعتقاد مردم منطقه این روستا زمانی شهری بزرگ بود و مرکزیتی خاص داشت و به همین خاطر از آن به عنوان تخت یا مرکز ( حکومت) ناحیه اورامان یاد می‌کردند. مردم اورامان تخت که به لهجه اورامی- که در گذشته زبان کتابت به شمار می‌آمده و لهجه رسمی بوده - سخن می‌گویند، مسلمان بوده و سنی مذهب ولی با این وجود آیین‌های باستانی ایرانی هنوز در حافظه تاریخی برخاسته از نیاکان مردم این منطقه، جای دارد و آن را پاس می‌دارند .

طبیعت

آب و هوای معتدل کوهستانی و وجود چشمه‌های فراوان، چراگاههایی سرسبز و باغهایی خرم را در دامنه کوههای زیبای اورامان به وجود آورده که باعث شده دامداری در کنار باغداری پیشه اصلی مردم این دیار باشد. در این ناحیه گونه‌های جانوری و گیاهی متعدد و بسیاری مشاهده می‌شود از جمله سنجاب ایرانی، درختان : وون، تنگز، میلو، شرو، بلوط، پسته وحشی، گردو، توت، گلابی، انجیر، انار و ... گیاهان : ریواس، پیچک، کرس، بنا، هاز، شنگ، به ره زا، هاله کوک، ترشکه، ته ره ژه ره ژا، قازیاخه، گیلاخه، نرمیله، ده مه رواسله، بنا شوانه، کنگر، سپل، سیدران، گوزروانه، لو، زرده لو، چنور، سیاولو، که ما و قومامه و توسی و کنگر و ... غار «قوری قلعه» در اورامان شکل و ساختاری دگرگونه دارد و اغراق نیست، اگر بگوییم؛ یکی از زیباترین غارهای قاره پهناور آسیا است.

نام

یکی از حدسیات رایج درباره نام اورامان اینست که واژهٔ « اورامان» یا « هورامان» از دو بخش « هوراً به معنی »اهوراً و « مان» به معنی خانه، جایگاه و سرزمین تشکیل شده‌است. بنابراین اورامان به معنی « سرزمین اهورایی» و «جایگاه اهورامزداً است. » هور« در اوستا به معنی خورشید آمده و هورامان » جایگاه خورشید" نیز معنی می‌دهد.

سایت پاوه و اورامان http://www.paveh.4t.com

 

بازیهای محلی

خلورتانی :

ازمخروط های چوبی استفاده می کردند و دور آن را نخ محکمی می پیچاندند و به نوک آنها یک میخ فلزی ته گرد که بیشتر در نعل اسب و قاطر استفاده می گردد می زدند سپس با کشیدن نخ مخروط شروع به دوران روی زمین می نمود و با چنان سرعتی می چرخید که صدایی نیز ایجاد می کرد . برای به حرکت درآوردن آن می بایست سر بالایی نخ را به صورت حلقه ای در آورند و انگشت اشاره را در آن قرار دهند سپس مخروط ها را که در دست بود محکم به طرف زمین پرتاب می کردند و نخ را می کشیدند بعضی اوقات مخروط خود رابه مخروط افراد دیگری که در حال چرخش بود می زدند و به این ( خلورته مارانی ) یا مخروط شکستن می گفتند اگر مخروط شخصی بدون ترک برداشتن موفق می شد مخروط دیگران را بشکند یا ترک اندازد مخروط او بهترین مخروط محسوب می گردید .

 

هه ملوقوانی یا گوره کانی :

هه ملوقوانی از بازیهایی است که دختران انجام می دادند به این صورت که پنج قطعه سنگ به اندازه ی بزرگتر از یک حبه قند انتخاب می کردند و هر کدام از بازیکنان به نوبت با آنها به بازی می پرداختند . برای این کار ابتدا با یک دست سنگ ها را روی زمین ولو می کرد و سپس یکی از آنها را بر می داشت و ضمن اینکه آن را هوا می کرد سنگی را از روی زمین برمی گرفت و می بایست قبل از اینکه سنگ هوا شده به زمین برسد او سنگ خود را برداشته باشد و با همان دست سنگ هوا شده را نیز بگیرد . این بازی چندین مرحله مختلف داشت ابتدا سنگ ها را تک تک بر می داشتند سپس دو تا دو تا سپس یک تکی و یک سه تایی و به همین ترتیب تا پایان تمام مراحل . اگر در حین بازی سنگ هوا شده به زمین می خورد بازیکن دیگر بازی را شروع می نمود و به همین ترتیب بازی دور می زد و هر بار بازیکن بازی را از مرحله ای آغاز می کرد که قبلا نتوانسته بود تا اینکه یکی از آنها زودتر به پایان مراحل برسد و برنده محسوب شود.

از دیگر بازی های دخترانه می توان به بازی آلنجی کولنجی یا آسمان رنگه و چوزی و خط خط اشاره نمود.

درباره ی بازی بعضی از پژوهندگان گفته اند که نزد انسان چون حیوان مبنای غریزی دارد . مک دوگال بازی آدمی را ناشی از غریزه ی تعدی او می داند و صفت رقابت جنگجویی را که با اکثر بازیها قرین است شاهد مثال می آورد . راس معتقد است اشتیاق مردم امروزی به بازی از عطش غریزی حاکی است چه در دنیای یکنواخت و زندگی شاق و ملال انگیز کنونی بازی فرد را از امور عادی حیات منصرف می کند و به اموری تازه که مطبوع طبع است معطوف می دارد . استانلی هال بازی رایاد آور تجارب نخستین و کهنترین نژادهای انسانی می پندارد . برخی دیگر بازی را گسترش فعالیتهای آدمی که ذاتا لذت بخش باشد محسوب می دارند و بر آنند که غایت بازی را در خود آن باید جست چه اینگونه فعالیتها به نفسه رغبت آور و خوشایند است . کارل گروس معتقد است بازی فرد را آماده ی ایفای نقش های آینده می کند و احترام به مقررات و انضباط را به او می آموزد و به همدستی و همکاری با همگنان خو می دهد و ولی در حقیقت هدف اصلی رهایی از انقباض درونی و فشارهای زندگی و به خوش گرایی و خویشتن نوازی است .

بازی نیروهای اضافی را که سر بار تن و جان است به مصرف کارهای دلپذیر می رساند و ذهن را از مشغله های گران روزانه پاکیزه می نماید و از این راه به تجدید قوا یاری می کند . چون در بازی بیش از یک نفر دخالت دارد آن را مانند بسیاری از مظاهر فرهنگی مایه ی همبستگی افراد دانسته و گفته اند بازی آدمی را با گروه و جامعه پیوند می دهد .

اما نظریه ای که امروزه بیشتر مورد توجه است این است که بازی نوعی کار آموزی و آماده سازی هدفدار است که به وسیله ی تکرار و تمرین صورت می گیرد . بازی در نزد انسانها اشکال مختلف دارد و بدون شک نقش جامعه در این تنوع بی تاثیر نبوده است . بازی یا به صورت انفرادی صورت می گیرد یا به صورت دسته جمعی .

در بازیهای دسته جمعی می توان هدفداری را بهتر مشاهده نمود زیرا از اهداف بازیهای اجتماعی این است که خود خواهی و خود کامگی شخص را تعدیل می کند تا تمایلات فردی او تبدیل به تمایلات جمعی شود . همچنین این نوع بازیها فرد را برای زندگی اجتماعی و مقابله با مشکلات و پیشامدهای غیر منتظره آماده می کند.

در بخشهای بعدی سعی خواهیم کرد چند مورد از بازیهایی که در گذشته درهورامان انجام می شده ولی اکنون نسبت به گذشته کمرنگ تر شده شرح دهیم .  

کلاوریزان :

 فردی کلاهی را پر از سنگریزه می نمود وآن را وارونه روی یک سطح قرار می داد سپس می بایست کلاه را طوری از زمین بردارد که سنگریزه ای برجای نماند اما اگر موفق نمی شد می بایست سنگریزه های باقیمانده در روی زمین را تک تک طوری بردارد که بقیه سنگریزه ها موجود در سطح تکان نخورند در غیر این صورت بازنده اعلام می گردید . هر کس در این بازی موفق می شد که یا کلاه را پر از سنگریزه برگرداند یا اینکه سنگریزه ها را تک تک بردارد به طوری که بقیه ی آنها تکان نخورد برنده اعلام می شد در این بازی دقت زیادی لازم بود و کسی که نمی توانست اعصاب آرامی داشته باشد موفق نمی گردید.

                                                                    ***

هیله مارانی :

( تخم مرغ شکستن ) این بازی که به صورت برد و باخت انجام می گرفت به این صورت بود که در هر مرحله دو نفر با هم روبرو می شدند هر کدام از طرفین تخم مرغی را محکم در دستش نگه می داشت به طوری که یک سر تخم مرغ به طرف بالا باشد و دیده شود سپس فرد دیگری تخم مرغ خود را از طرف سر آن به تخم مرغ طرف مقابل می زد اگر تخم مرغ یکی از آنهاترک بر می داشت این بار دو سر دیگر تخم مرغ را به هم می زدند اگر این بار نیز همان تخم مرغ ترک بر می داشت صاحب این تخم مرغ بازنده محسوب می شد و می بایست تخم مرغ خود را به طرف مقابل بدهد و اگر هر دو ترک برمی داشتند آن طرفی بازنده محسوب می شد که تخم مرغش بیشتر شکسته باشد . به این طریق یک فرد ممکن بود در روز چند تخم مرغ را صاحب شود .

 

موسیقی

موسیقی در معنای سازها آهنگ ها وسرودهایی است که مجموعا زبان حال و مترجم احساسات و عواطف مردم است که از گذشته ی بسیار دور از نسلی به نسل بعد منتقل شده و به عنوان جزیی از فرهنگ قومی با روح و جان مردم در آمیخته و به حیات خود ادامه می دهد.

در زمان حاضر اصیل ترین الحان و آهنگ های ایرانی را می توان در اشعار معروف به گورانی شعرای کرد زبان یافت این آوازها یا گورانی ها هم جنبه ی مذهبی دارند هم غیر مذهبی.آوازهایی که غیر مذهبی می باشند بیشتر بر پایه ی موضوعات عشقی و غنایی و قهرمانی ترکیب یافته اند.

موسیقی با جان و دل اکثر کردها عجین شده است چرا که موسیقی هم پیام آور شادی و هم پیام آور غم می باشد. ودر این میان منطقه ی اورامانات و اورامی زبان از جایگاه ویژه ای برخوردارند زیرا که اورامان خود به معنی خوانندگی و گویندگی است. اورامن نوعی از خوانندگی و گویندگی می باشد خاصه پارسیان است و شعر آن به زبان پهلوی می باشد.

از ویژگی های موسیقی اورامان این است که همچون جلوه های فرهنگ و هنر مردم اورامان از تاثیر موسیقی و فرهنگ های دیگر بر کنار مانده است و همچنان اصالت خود را حفظ کرده است و این موسیقی همانند دیگر موسیقی های فولکوریک دارای جمله های ساده و با وسعت صوتی محدود به دنگ و فرمی ترجیع بندی است که در اصطلاح موسیقی استر وفیک نامیده می شود. بیشتر ترانه های اورامی را به صورت تبادل دو گروه می خوانند یا تبادل خواننده و گروه همراه با کف زدن خوانده می شود.

دو نوع موسیقی اورامی چه پلی و گوشی است. چه پلی آهنگ هایی را شامل می شود که ریتمی مشخص و منظم دارند و همراه کف زدن اجرا می شوند . گوشی ملودی های آواز مانندی را در بر می گیرد که ریتم منظم ندارند و اغلب به صورت آزاد اجرا می شوند و خوانندگان به هنگام اجرای این موسیقی یک یا هر دو دست خود را روی گوش می گذارند تا تمرکز بیشتری یابند از این جمله سیاه چمانه مناجات و حالیات را می توان نام برد.

از سیاه چمانه که گفته می شود به سیاه جامگان دوره زرتشت مربوط است نزدیک به چهل و شش نوع آن در پرده های گوناگون به جا مانده است. می گویند در روزگار خسرو پرویز برای شکار گراز راهی اورامان شد و تحت تاثیر مناظر زیبای آنجا به موسیقیدان خود باربد دستور داد که آهنگی در وصف اورامان بسازد گویا آهنگ اورامان باربد همان سیاه چمانه امروزی است که در طول زمان تغییر نام داده است.

در بهار که همه جا سبز و خرم است شاید در دل مناظر زیبای طبیعی کوهستان های اورامان چیزی بهتر از سیاه چمانه ای نباشد که با صدایی دل انگیز و روح افزا در وصف طبیعت خوانده شده است.

از چه پلی بیشتر در شادی ها و عروسی ها استفاده می شود ولی گوشی زمان خاصی ندارد به همین جهت هر وقت فرد اورامانی احساس تنهایی نماید یا خود به خروش می آید و می خواند یا به صدای دیگری گوش فرا می دهد و با آن وقت خود را سپری می نماید.

استفاده از وسایل نوازندگی موسیقی در اورامان کمتر شایع است . خود آواز موسیقی خاص خود را همراه دارد . جز در موارد نادری که از دف ودایره و نی وشمشال استفاده می شود.نیکیتین درباره ی آواز کرد می-گوید : سیاحان و محققان دانشمند گرایش یافته اند به اینکه عالی بودن آوازهای کردی را به فضایل فردی و قهرمانی این ملت نسبت بدهند. آوازهای کردی چه به صورت د سته جمعی خوانده شود و چه به وسیله ی آوازه خوانهای شاعر مسلک چه درباره موضوع های قهرمانی باشد وچه غنایی بهترین وسیله سرگرمی و وقت گذرانی در محافل و مجالس کردان است .

منبع : مونوگرافی روستای هجیج  ( شیدا )

طبیعت هورامان

هورامان منطقه ای است بسیار خوش آب وهوا دارای درختان و باغهای زیبا با مناظر طبیعی و گیاهان و گلهای معطر دارویی ورودخانه و چشمه و کوهسار و از این نظر برای خود بهشت سازگاری است .

طبیعت هورامان طبیعت سازگاری است و سفر به آنجا توصیف های آن را اثبات می کند. سفر به هورامان به ویژه درفصل بهار شادی بخش و شفا بخش است. اگر از هر طرف کمی از دور به هورامان بنگریم غیر از کوههای سنگی بسیار سخت و بلند که در میان کردستان به هم رسیده اند چیز دیگری به چشم نمی خورد گویی هیچ روستا و هیچ باغ و بوستان و چشمه و رودخانه ای در آن وجود ندارد اما وقتی از نزدیک نظاره-گرمی شویم آن وقت است که شادی طبیعت و صفای روح بخش آن با تمام زیباییهایش لمس می گردد.

 

ماموستا قانع در وصف طبیعت هورامان می گوید:

 

قه لای هوز و گه ل شاخی هه ورامان                 

پرســیارم هه یه ده ســـتم به دامـــان

له لام روونـاکـــه شاخیــکی سه ختـی

پشت و کومه کی وه خت و بی وه ختی

چنور و شه وبـو به ره زا و که ره س

ریواس و پیچـک دامیــنی هــه ره س

کویستــانی به رزی به رزه ده مــــاخی

گشت که س ده زانـی که شاخ و داخی

 

 

اورامان تخت

اورامان تخت قديم شهر آريـاييها، سرزمين قهرمـانان و دلاوران، ديـار اهوراييها، مهد عارفـان و جنت عاشقان،سرزميني در دل كوههـاي سر به فلك كشيده زاگرس كه  ازشمال به كوه ئودالان و دشت شاميان ، از جنوب به كوه تخت و لهون(نودشـه،دزاور، هاني گرمله ،بيـاره)  و از شرق بـه روستاهـاي (دركي ،دمه يو،دزلي مريوان) و از غـرب به روسـتاهـاي (بلبر،سلين تا كوسه هجيج وپاوه)واقع شده است. شهري كه نام آن از زمانهاي خيلي دور بر سر زبانها بوده و الان هم مردم كشورهاي دور دست به ديدن اين بهشت خــدا مي آيند. ازجاهاي ديدني اين بهشت مي توان به ديدگاه تـه تـه كه تمامي نواحي شهرزور، اورامانات ومريوان وشاميان را با در زير سيطره خود مي بيند اشاره كرد وهوارهاي (كلبه هاي ييلاقي) بنـدن،گنـاو،گچاني، وماسراچي و.....واماكن زيارتي بزرگ مـردان دين و عرفـان ميـتوان به مزار پيرشاليار،مولوي،صيدي،سيد ابابيل وغيره....اشاره كرد. خانه هاي ساخته از سنگ معروف به خشك چـين اورامـان وخانه هـاي ماسوله اي نيز در جاي چشم هر تازه واردي را متحير مي كندخانه هـاي هستند با اين ديوار كه 650سال قدمت دارندوهنوز زندگي كردن درآنها جاي هيچگونه نگراني نيست.

برزان بهرامی  وبلاگ ئاوه دان

تاریخچه زبان کردی و اورامی

هنگامی که از زبان کردی سخن به میان می‌آید، مقصود زبانی است که کردها هم اینک با آن سخن می‌گویند. برخی از زبان شناسان و شرق شناسان فرنگی که با زبان کردی مانوس بوده‌اند، بیشتر این اطلاعات را به شکلی کلی یا ویژه ارائه داده وگفته‌اند که: این زبان در عداد زبانهای هند و اروپایی و خانواده‌های هند و ایرانی و در زمره ی زبانهای ایرانی است وبا زبان فارسی قرابت نزدیکی دارد.

اینک این سوال پیش می‌آید که پیدایش زبان کردی چگونه بوده است؟ ا‌شکار است که زبان هر زاد و بومی زبان ساکنان آن است؛ اگر رویداد‌های تاریخی باعث ایجاد تغییرات نژادی  نشده باشد آن زبان همان زبان ساکنان دیرین آن سرزمین است. عکس این موضوع نیز صادق است. اینک ببینیم این موضوع در مورد زبان کردی چگونه صدق می کند؟.

سرزمینی که آن را کردستان می‌نامند و کردها در آن ساکنند، محل کشف باقیمانده‌ی اجساد فسیل شده‌ی انسانهای باستانی است. این استخوانها که در "شانه دری" یافت شده است، دارای اهمیت بسیاری است؛ چرا که، اولین بار است بقایای انسان عصر سنگی - که 60 هزار سال پیش از این عراق را مسکن خویش ساخته است، یافت می‌شود. ( ت. باقر-1973) [1]

شصت هزار سال پیش از این محدوده‌ای که اینک کردستان نامیده می‌شود،‌آباد و ماوا و پناهگاه مردمانی بوده که زبانی هم برای سخن گفتن داشته اند؛ اما از آن جا که سخن گفتن درباره‌ی این زبان کار دانشمندان  باستان شناس است؛ به همین جهت  همراه با تابش انوار ‌آفتاب 57200 ساله  بربالهای زمان و گذر ایام خود را به پیش می‌کشیم و به دورانی می‌رسانیم که، اقوام ماد خود را به ایران کنونی و غرب ‌آسیا رساندند و با نژادهای خوژیایی، لولو، گوتی، کاسی، (خوری  یا هوری ) - که در دامنه‌ها‌ی آن سوی کوههای زاگرس می‌زیستند و تا حد مناسبی زندگی خود را سامان داده بودند و جمهوری و تمدنی نسبتاً پیشرفته تاسیس کرده بودند – مواجه شدند.

مادها ظرف 200 سال طومار این حکومتها را در هم پیچیدند و در سال 612 پیش از میلاد مسیح امپراتوری بزرگ مادی را بنیان نهادند و بدین ترتیب زبان مادی به زبان رسمی بدل شد. از آن زمان تا هنگام انتشار اسلام در کردستان، سیزده قرن سپری شده است. در این مدت طولانی سرزمین ماد بزرگ و کوچک و سرزمین‌های دیگری که به سرزمین ماد ملحق شده اند؛ از حیث نظامی وسیاسی بسیار دست به دست شده اند.  و قدرت سیاسی به دست افراد مختلفی - که زبان آنها با زبان مادها متفاوت بوده است - افتاده است. هر حکومتی هم که برسر کار ‌آمده زبان خود را به عنوان زبان رسمی بر این سرزمین تحمیل کرده است. در اوضاع واحوال آن روزگاران، که تمامی بنیادهای اجتماعی کم رنگ شده و رو به افول نهاده  بوده است، این جابه جایی درقدرت نمی تواند از تاثیر نهادن بر این بنیادها برکنار بوده باشد. تاریخ، برخی رویدادها را ثبت کرده است که طی ‌آن، سلطه‌ی  سیاسی بریک سرزمین، تغییرات نژادی بنیادی و ایستایی زبان را در ‌آن سرزمین باعث شده است.  امروز ردپای تاثیر جابه جایی در قدرت را در شرق قلمرو امپراتوری ماد  به وضوح می تو‌آن دید. به عکس در بخشی از غرب سرزمین ماد، بنیادها همچنان دست نخورده مانده است.  بلکه تسلط مادها وضعیت نژادی وزبانی برخی از سرزمین هایی را که بعدا به قلمرو مادها ملحق شد، تغییر داده و به مسیر توسعه‌ی مادی کشانده است و به موازات بخش غربی قلمرو خود، آنها را توسعه داده است.

بیشتر تاریخ شناسان پر ‌آوازه براین باورند که، کردهای امروز نوادگان مادهای دیروزند."اگر کردها نوادگان مادها نباشند، پس برسر ملتی چنین کهن و مقتدر چه ‌آمده است و این همه قبیله و  تیره‌ی مختلف کرد که به یک زبان ایرانی و جدای از زبان دیگر ایرانیان تکلم می کنند؛ از کجا ‌آمده‌اند؟" ( مینورسکی 1973)

جغرافياي هورامان

هورامان از مشرق با سنندج ، از مغرب با شاره زور ، از جنوب با جوانرود و كرمانشاه و از شمال با مريوان هم مرز مي باشد . هورامان را نمي توان با مرز كاملاً مشخصي مرزبندي كرد . زيرا بسيار وسيع تر از اين محدوده جغرافيايي اخير بوده است اينك به اختصار مرز جغرافيايي فعلي را مورد بحث و بررسي قرار مي دهيم . در آخرين تقسيمات منطقه ي هورامان به چند بخش تقسيم گرديده است كه عبارتند از : هورامان تخت ، لهون ، ژاورو و گاورو كه در اين نوشتار سعي شده ويژگي هاي هورامان تخت مورد بررسي قرار گيرد .

هورامان تخت

كوه شاهو از طرف جنوب به دهستان سيروان ( منطقه رزاو و سروآباد ) منتهي و امتداد آن سلسله جبال كوه( تخت ) بوده و جهت آن از شمال باختر به جنوب خاور و خط الرئس آن از خاور روستاي ( دركي ) مي گذرد كه اين سلسله جبال مرز بين ( هورامان كردستان ايران ) و( هورامان كردستان عراق ) را مشخص مي كند . قله ( تخت ) « دالاني » كه در ميان شهر هورامان و روستاي ( هانه گرمله ) واقع گرديده 2985 متر ارتفاع دارد .

رشته دوم موازي با رشته اول ميان دره رودخانه( سيروان ) و دره رودخانه ( رزاو ) كه به ( هشدول ) و  ( كوسالان ) معروف مي باشد واقع شده . هشدول كه در باختر ( رزاب ) مي باشد 1489 متر ارتفاع دارد . در دنباله ارتفاعات جنوب مريوان تا محل ( دوآب ) مرتفع ترين قلل اين رشته كوه ، در خاور روستاي ( المانه ) به نام    ( پيازدول ) 2942 متر و ( كوره ميانه ) در شمال روستاي ( گوشخاني ) 2955 متر ارتفاع دارد . عمق رودخانه ها نسبت به قلل اطراف ، زياد بوده و داراي شيب تند هستند . براي مثال عمق محل تلاقي رودخانه ( ره زاو ) با رودخانه سيروان ( تا قله كوه ) 1005 مترمي باشد .

رودخانه ( گردلان ) كه از منطقه سرشيو مريوان و كوه ( قله برد ) سرچشمه مي گيرد و رودخانه ديگري كه از درياچه زريبار و كوه ( ميراجي ) سرچشمه مي گيرد كه به رودخانه مرييوان معروف است . در نزديكي روستاي ( قه لاجي ) به هم مي رسند ، اين رودخانه نيز با رودخانه اي كه از( كلاترزان ) سرچشمه مي گيرد در محلي به نام ( دوالان ) به هم مي رسند و پس از عبور از تنگه اي به همين نام دوالان و با طي مسيري حدود 3000 متر ، از جلوي روستاهاي ( سلين ) و ( بلبر ) عبور كرده و بين آبادي ( نوين ) و ( اسپريز ) با رودخانه سيروان كه از منطقه ( ژاورود ) و پالنگان سرچشمه مي گيرد و به هم مي رسند و وارد هورامان لهون شده و سپس به سد « دربندي خان » ( ده ربه نديخان ) و دشت شارزور مي ريزد .

دين و عقايد

عده اي از مورخين ، دين و مذهب هورامي را ماه ، ماه ستاره و خورشيد پرست دانسته اند ، ولي براي اين گفته دليل قانع كننده اي ندارند ، عده اي ديگر هورامي را قبل از اسلام روشني پرست وآتش پرست دانسته اند كه اين هم مورد پسند حقيقت تاريخ نيست . اما كساني كه در اين زمينه تحقيقات كرده انده بر اين نظرند كه هورامي قبل از اسلام ، زردشتي و حداقل بعد از آخرين زردشت تا ظهور دين مبين اسلام بر اين دين بوده و اوستا را كتاب ديني خود دانسته اند . هرگز آتش پرست نبوده اند و آتش را مظهر لطف پروردگار ، روشنايي را مظهر پاكي و تاريكي را اهريمني دانسته اند . دليل زيادي در اين زمينه نوشته اند بسيار اتفاق افتاده است كه در موقع نيايش آتش خاموش شده و يا ماه غروب كرده است ولي آنها به نيايش ادامه داده و دست ها را روبه آسمان بلند كرده و دعا كرده اند . اگر واقعاً آتش پرست بودند با خاموش شدن آتش دعا را قطع مي كردند . بعيد نيست زياده روي در عبادت و غلو در احترام به آتش و روشنايي باعث شده باشد هورامي را آتش پرست و روشنايي پرست بدانند و شايد وجود آتشكده هايي مانند آتشكده پاوه باعث شد كه بعداً چنين فكر كنند كه آتش پرست بوده اند . مورخاني مانند : ابو الغداء ، ابو العلاء ، حمزه اصفهاني ، مسعودي ، قزويني ، ياقوت حموي ، بلادري و بسياري ديگر از تاريخ نويسان در اين باره چيزهايي نوشته اند كه اكثراً گفته يكديگر را تكرار كرده و دلايل يكديگر را رد يا تأييد كرده اند .

هورامي ها زردشتي بوده ، نور و روشنايي را مقدس و مظهر قدرت پروردگار دانسته اند و زردشت را پيامبر برحق و اوستا را كتاب ديني خود دانسته و قبول كرده اند و اهورا مزدا را خداي يكتا دانسته و پرستش نموده اند . مرحوم مردوخ مي گويد :

ئاهير ، ئاير ، ئاهورا ، آترا ، ئاگر و ئاور به معني آتش است كه اهورا مركب از ( هار ) و ( ا ) يعني( آتش افروز ) يعني كسي كه آتش را افروخته ( خدا ) به معني ( آمده ) دلايل زيادي در اين باره وجود دارد كه نظريه بالا را مبني بر ( ا ) به معني ( آدن ) رد مي نمايد .

اكثراً در كلمه ( ا‌ ) اشتباه شده است و معني درست آن را بيان ننموده اند . لازم است آن را با دلايلي معني نموده و بسياري از نوشته هاي تاريخ تصحيح گردد . معني آ و آهورا مزدا در كتاب هه ورامان شناسي معني نموده و واقعيت قضيه بيان شده است .

-  براي ديدن اين هورامان از دربند دزلي وارد مي شويم . دربندي پر پيچ و خم تا قبل از رفتن جاده شوسه به هورامان مي بايست 13 با از رودخانه فصلي مي گذشتيم تا به روستاي دزلي برسيم ولي الان از جاده اي كه از دل كوه هاي بسيار بلند و پر پيچ و خم مي گذرد عبور مي كنيم به ياد گذشتگان ساكن در اين نواحي كه قرن ها شاهد عبور لشكريان زيادي از اين دربند بوده اند مي افتيم و هر بار كه از اين تنگه به شهر زور وارد شده اند و جنگ هايي كه به واسطه ي رو به رو شدن دو لشكر در اين نواحي روي داده اين ملت با مقاومت ، صبر و شكيبايي از خود دفاع كرده و توانسته اند سرافراز باقي بمانند آفرين مي گوييم .

اين دربند و كوه هاي اطراف دزلي پر از درخت و درختچه و گياهان خوراكي و علوفه اي و گل هاي وحشي خوش رنگ و خوش بو و طبي مي باشد .

درختان

وون ، تنگز ، ميلو ، شرو

گياهان

ريواس ، پيچك ، كرس ، بنا ، هاز ، شنگ ، به ره زا ، هاله كوك ، ترشكه ، ته ره ژه ره ژا ، قازياخه ، گيلاخه ، نرميله ، ده مه رواسله ، بنا شوانه ، كنگر ، سپل ، سيدران ، گوزروانه ... و ده ها گياه ديگر .

گياهان علفي

 لو ، زرده لو ، چنور ، سياولو ، كه ما و قومامه و توسي و كنگر و ... .

گل ها

سوره هه راله ، وه ركه مه ر ، به رزه لنگ ، شه وبو ، هه راله سوره ، هه راله بومه و ... ده ها گل معطر و خوش بوي ديگر .

طرف ديگر شرق اين دربند ( زه ره وه ) و قسمت غرب آن كوه ( گاوه كه چ ) است .

بهاران با توجه به گودي دره ، گياهان زود تر از كوهستان مي رويند . براي تغذيه مردم از گياهان خوراكي اهالي به اين دره سرازير و روستاي دزلي 400 خانوار دارد و در دامنه كوه قرار دارد . از روستا كه بگذريم به گردنه بسيار بلند ( مه له وه رد ) مي رسيم كه مرز مريوان و شاره زور مي باشد .

روستاي دزلي داراي چشمه سارهاي زياد و باغ هاي سبز و خرم است . باغ هاي بادام ، گردو ، انگور ، گلابي ، سيب ، زرد آلو و بسياري از ميوه هاي ديگر . اهالي دزلي به گويش هورامي تكلم مي نمايند و در قديم لباس كردي   ( چوخه و رانه ك ) و كفش ( كلاش ) درست مي كردند و مي پوشيدند .

به اندازه رفع احتياج خودشان دام پرورش مي دهند و داراي مسجد ، مدرسه ديني ، مدرسه ابتدايي و راهنمايي ، مركز مخابرات و تلفن مي باشند .

به واسطه آب و هواي بسيار لطيف و چشم انداز هاي جالب و ديدني ، تفريح گاه و گردش گاه اهالي شهر مريوان و ... مي باشد و روز هاي جمعه ، تعطيل و اوقات فراغت و براي كوه نوردي و استفاده از گياهان كوهستاني به اين روستا مي آيند .

مردم دزلي در پايبندي به دين اسلام بسيار متعند و اكثر اهالي با شنيدن صداي اذان رو به مسجد حركت مي كنند بيش از 10 نفر طلبه ديني و مدرس روستا را اداره مي كنند . آداب و سنن خود را فراموش نكرده و كوچك و بزرگ و جوان براي خود هر كدام قدر و قيمتي دارند با وجود جبر زمان كه هميشه اين مردم مهمان دار مهمان هاي ناخواسته در طول صد ها سال بوده اند خود و ملت و آداب ديني و ملي خود را فراموش نكرده اند و بدان پايبند هستند .

از دزلي كه بگذريم به گردنه سر به فلك كشيده مله ورد در جنوب اين روستا مي رسيم از ارتفاع ( بالاي ) اين گردنه نگاه مي كنيم مي بينيم شهر هاي سيد صادق ، حلبچه ، سيروان ، خورمال ، شانه دري و باغات شهر هاي طويله و بياره كه مركز داد و ستد مرزي بوده و در نهايت آباداني و خرمي شهره بودند . درختاني كه قرن ها در نهايت سربلندي دره هاي هورامان عراق ، طويله ، بياره ، باغه گون ، گلپ احمد آباد ،‌ آسايشگاه ملتي اصيل و جوانمرد بوده است . وقتي كه نگاه مي كنيم به ياد مي آوريم باغات زلم و احمد آباد ، بياره و طويله را شايد از راهي كه عبور مي كردي كيلومتر ها آفتاب را توان تابيدن نبود زيرا درختان انجير ، گردو ، بادام ، انار امرود ، سيب ، آلو و باقي ميوه ها چتر رهگذران بودند و خوراك خدمت گذارانشان را تأمين مي كردند .

آبشار ( زلم ) كه يكي از آبشار هاي مهم مي باشد ، كم تر جايي اين آب شيرين و زلال و سرد كوهستاني را دارد كه به صورت رودخانه زير زميني از ارتفاع 17 متري خود را بر تخته سنگ ها     مي زند كه در بهاران و تابستان بدون ، شنا از عرض آن گذشتن كار هر كس نباشد . اين آبشار زيبا از كوه سرازير و ضمن سيراب كردن باغات انجير و انار و ميوه هاي ديگر باغات ( زلم ) وارد شهر زور   مي شود . جوي هاي مشهور ( دلين ) ، ( جوي شيخ ) و چند جوي ديگر بزرگ و كوچك كه همه در اين دشت زيبا و پردرآمد مزارع مردم را تأمين و سيراب مي كند ، از آب اين آبشار پر آب هستند ، جوي دلين 28 آبادي را سيراب و داير مي نمود به هر حال به اصل موضوع بر مي گرديم ، از اين گردنه نگاه كنيم روستاي ( ميري سور ) چناره ، زيرون ديده مي شوند .

بين روستا هاي ميري سور و چناره كه در دامنه كوه( داله ميز ) ( هه رميله ) و ( هه شه را ) قرار دارند چند آبشار باستاني را در خود جاي داده اند از جمله جايي مشهور به ( قه لا ) كه بالاتر از گردنه اي به نام ( راخيلان ) بر سينه كوهي تمام سنگي صاف قرار دارد كه از پايين كوه تا محل در ورودي قلعه 26 پله ي بلند وجود دارد كه از خود كوه سنگي بسيار محكم تراشيده و كنده شده است و با زحمت زياد مي توان از آن صعود كرد .

زبان يا گويش هورامي

هورامي داراي زبان كامل مي باشند البته با توجه به اينكه كردي سوراني زبان موحد( زماني يه ك گرتوو ) و زبان نوشتاري كردستان مي باشد ، به خاطر حفظ آن تمام گويش  هاي ديگر كردي را لهجه ناميده اند كتاب مرجع و مهم لغت نامه دهخدا كه نوشته هايش را سند مي دانيم مي نويسد : ( زبان هورامي « گوراني » يك زبان مستقل مي باشد كه داراي لهجه هاي مختلف و در كردستان جنوبي رايج است و ساكنين در طول حيات تاريخي خود بدان تكلم نموده اند ) و داراي قواعد دستوري و غناي كامل در كلمات و اصوات مي باشد و با وجود تغييرات و دوران تاريخي از كيفيت و لطافت و رواني آن كاسته نشده است . مانند زبان سوراني اعرابش با حروف و چون زبان عربي داراي قواعد و چهارچوب محكم مي باشد و در فراواني و كوتاهي كلمات و جملات در نهايت يك زبان پربار و قاعده پذير مي باشد . در رعايت مذكر و مؤنث ، مجازي و حقيقي ، سماعي و قياسي اسماء اشارات ، معرفه و نكره ، صفت هاي فاعلي و مفعولي و ضماير و غيره اگر از عربي برتر نباشد كمتر هم نيست . با جرأت     مي توان گفت يكي از زبان هاي زنده اي است كه احتياج به حتي يك كلمه خارجي ندارد مگر در مواردي كه مانند بقيه زبان ها وارد گشته است و در زبان هورامي هرگاه لازم باشد مي توان آنها را سريعاً جايگزين نمود زيرا زمينه زيادي براي اين جايگزيني هست همچنان كه با آمدن زبان عربي به عنوان زبان ديني هورامي بدون داشتن فرهنگستان زبان به وسيله مردم عامي بلافاصله شروع به جايگزيني كلمات و اسماء نموده و بعضي از كلمات و اسماء راو كوتاه مي كنند براي مثال : ( وضو = دهس و ديم ) ،( صلوه = نما ) ، ( اذان = بانگ ) .

اين گويش شايد بي نياز ترين گويش مي باشد كه گويندگانش را در نهايت راحتي و بدون تكليف و احتياج به كلمات بيگانه در مسير صحيح قرار داده و به مقصود مي رساند . گويش هورامي داراي ويژگي هاي بارز و غير قابل انكار مي باشد و به واسطه همين ويژگي ها بسيارند شعرا و نويسندگان كرد زبان از هر منطقه و يا هر گويش محلي اشعار و قصايد خود را بدين زبان سروده و اشعاري بديع و روان تقديم خوانندگان خود نموده اند .

اگر در اشعار مولوي كرد دقت نماييد در مي يابيد كه اشعار هورامي او با اشعار سوراني و عربي و فارسيش متفاوت مي باشد و اين تفاوت به خاطر وفور كلمات و اصطلاحات و سادگي و كوتاهي و رواني اين گويش مي باشد و اين گويش زبان شعر و نوشتاري بيش از يك هزار و پانصد سال كرد بوده است .

خود كفايي هورامي

هورامي از دير زمان كه براي ادامه زندگي به خود كفايي كامل رسيده و به خارج از منطقه خود احتياج نداشته از نظر فكر و هوش و به خدمت گرفتن ابزار پيشرفت زيادي داشته است .

در گذشته لباس خود را از پشم ، پنبه محصول خود درست مي كرده و يا ابزاري كه خود آن رامي ساخت مايحتاج خود را تهيه نموده و در نهايت بي نيازي ، زندگي را ادامه داده است ماشين هاي كوچك و خانگي براي ريسندگي و بافندگي اختراع نموده كه هم اكنون نيز از آنها استفاده مي شود . تهيه فرش و گليم و جوال و ظروف ساخت و بافت كفش و جوراب بسيار محكم و عالي نشان دهنده ي ذوق و سليقه و هنر مندي هورامي مي باشد كلاش دست بافت پير شاليار بعد از چند صد سال هنوز در خانه اش به يادگار مانده و هر ساله در سالگرد جشن عروسي پير كه در هورامان برگزارمي شود مردم از كلاش پير بازديد مي نمايند اين طرح و بافت لباس و كفش با وجود اينكه هزاران سال است از آن استفاده مي شود هنوز با همان سبك اوليه ، كيفيت و استحكام و ظرافت خود را حفظ نموده است .

لازم به توضيح است سنت عروسي پير شاليار كه هر ساله در بهمن ماه انجام مي گيرد با همان خوراك و سبك پخت و پز همان نظم و قاعده صد ها سال پيش با همان سبك لباس ( رانه چوخه و فه ره نجي ) كه در زمان پير مرسوم بوده و با جشن و پايكوبي ( هه لپه ركي ) برگزار مي گردد . اين پيام مهم از تمدن هزار ساله ي اين مردم خبر مي دهد كه كوچكترين خلل در آن ايجاد نشده است .

هورامان در زمان هاي گذشته پوشيده از جنگل بلوط ، گلابي وحشي ، ون ( سقز ) و درخت( كه كه و ) و انواع درختان گوناگون بوده است . منطقه پوشش گياهي بسيار خوبي داشته كه به هورامي امكان داده كه در قحطي و بلاياي طبيعي مقاومت نمايد ، اگر هميشه سبز نبوده اند هيچگاه گرسنه هم نمانده اند مثلاً اگر ( سن ) « آفت و بلاي گندم » به هر منطقه هجوم آورده آن منطقه در آن سال دچار بي ناني و قحطي يا سيل و ديگر بلاياي طبيعي ، چون خشك سالي و غيره در هورامان چندان مؤثر نبوده است .

هورامي باغ گردو ، توت ، گلابي ، انجير ، انار و غيره را داشته و براي ادامه زندگي و تهيه مواد غذايي از آنها استفاده نموده است ، بلوط بيشتر حد نياز وجود داشته است ، در پاييز آن را خشك و در چال يا در انبار براي تهيه ي آرد آماده و ذخيره مي شد . ثمر توت را خشك و در انبار و مشك نگهداري مي كردند . از آرد بلوط ، نان تهيه مي شد و نيز از گردو ، توت و گلابي خشك و ميوه درخت ون براي تغذيه استفاده مي كردند . در بهاران از دوغ ، ماست ، شير و كره حيواني استفاده مي كردند ، از گياهي به نام ( نينور ) كه فراوان وجود داشته و از نظر پروتئين و نشاسته ارزش غذايي داشته و با مقداري   ( ذرت ) ، ( گندم ) ، (      ) ، ( ارزن ) يا ( ئاره بيله ) مخلوط و به صورت آشي كاملاً خوش مزه و مغذي آماده كرده و در هر خانه اي موجود و خود و مهمان مرتب از آن استفاده مي نموده اند . در نتيجه هيچگاه دچار قحطي نشده اند در حالي كه بقيه مناطق چنين شرايطي را نداشته و غالباًًًًً دچار چنان قحطي و گراني گرديده اند كه كمرشان زير اين بار مهم خم گشته است و هزاران نفر از گرسنگي جان داده اند .

هورامي در باغچه و زمين هاي كمي كه داشته اند پنبه كاشته و خود ماشيني براي بيرون آوردن دانه اش اختراع و با ماشيني كه خود آن را ساخته پنبه را براي بافتن لباس زير آماده كرده و در كارگاه نساجي به نام ( جولايي ) پارچه اي بسيار محكم و زيبا به نام ( هه لاوه ) تهيه و در رنگرزي طبيعي  ( گياهي ) خود آن را رنگ كرده كه براي لباس زنان و لباس زير مردان استفاده شده است .

اين پارچه هنگام كهنه شدن و غير قابل استفاده ماندن در كارگاه كلاش براي زير كلاش كه بسيار محكم و زيبا بوده استفاده كرده و با پنبه و پارچه خود كلاش را ساخته اند كه هنوز با اين همه پيشرفت علمي از بهترين كفش هاي تابستان مي باشد .

براي زمستان نيز از پوست گاو كفش ساخته اند كه به آن ( كاله ) گفته اند استفاده نموده و مشكل رفت و آمد خود را حل نموده اند .

معماري

به وسيله متخصصان خودي كار معماري و بنايي را انجام داده كه براي غير هورامي در نهايت شگفتي است . چهار طبقه ساختمان تنها با سنگ و تير چوبي ، بدون ماسه و سيمان ، گل و آهك و فقط از سنگ استفاده شده است ، هنوز اين نوع معماري رايج است .

صنايع دستي هورامان

مردمان هورامان خود از درخت ( كه كه و ) قاشق و كاسه و بشقاب مي ساختند و در مراسم پيران گذشته رسم بر اين بوده كه نوعي خوراك درست كرده اند كه تبرك بوده و لازم بوده هر كسي سهم خود را در ظرفي كه خود ساخته است بريزد و استفاده نمايد . از نظر آنان خوردن غذا در ظرف ديگران مكروه بوده و كساني كه توانايي درست كردن ظروف داشته حتماً بايد در ظرف خود غذا    مي خوردند كاسه و كوزه و غيره كه به مجموعه اينها ( هه وره ) گفته مي شود كه فردي است و    مي بايست خود آن را ساخته باشد و استفاده از ابزار ديگران مانند ‍: قاشق ، شانه و كاسه مذموم و مكروه بوده است .

تخصص

در هورامان قبل از اسلام هر كس به تخصصي دست يافته و توان خدمت گزاري را داشته او را ( پاور ) مي گفتند كه شايد بعدها همين پاور به ( پير ) تبديل شده است . اين پير ها در رشته هاي دامداري ، باغداري ، كشاورزي ،‌پزشكي ، گياه شناسي و ستاره شناسي مهارت خوب داشته اند . قبل و بعد از اسلام 99 پير هورامان مشهورند كه رشته تخصصي و مهارت 96 نفر از آنها و نام و محل دفن شان هنوز در سينه سال خوردگان منطقه باقي مانده و در كتاب سينه به سينه ثبت شده است كه اگر نمونه هايي از كار هر يك از اين پيران را بيان نماييم به درازا مي كشد . پير پزشك : عمل باز كردن زخم و غده را هيچگاه در محوطه زندگي انجام نداد و جهت انجام عمل جراحي ، مريض را به كوهستان برده و تا بهبود كامل نمي يافت اجازه ورود به روستا و ميان مردم را به او نمي داد تا آمادگي داشته و حساب سال و ماه و روز را نگه داشته كه امروز اين كارها به عهده سازمان هواشناسي مي باشد .

تعليم و تربيت

چنانچه كه گفتيم مردم به آئين زردشت پايبند بود و از قانون آن پيروي مي كردند نصايح پير شاليار كه داراي كتابي به نام ( ماراف ) « معرفت » است كه مانند كتاب اوستا از آن ياد كرده اند زيرا برگرفته از گفتار زرتشت و اوستا و نصايح خود پير بوده و از بچگي شروع به يادگيري آن مي كردند و بيشتر مطالب مورد نياز آن را حفظ نموده و به خاطر مي سپردند . اين مردم كاملاً پايبند به رعايت دين و اخلاق بوده اند .

بازي هاي ورزشي و تفريحي هورامان

هورامي بازي هاي ورزشي و تفريحي و سرگرمي زياد داشته اند بسياري از آنها از بين رفته اما خوشبختانه تا اين اواخر بازي هاي زيادي در سينه ي پير زنان و پير مردان مانده و از ياد نرفته كه شكر خدا من موفق شده ام بازي هاي عالي و بسيار جذاب و زيبايي را ثبت نمايم كه اگر با دقت به اين بازي ها بنگريم مي توانيم به عظمت اين فرهنگ غني و بزرگ پي ببريم . در بطن اين بازي ها علاوه بر ورزش و تفريح براي كودك و نوجوان به آنها آموزش داده مي شد كه در برابر ظلم و تجاوز و تعدي تجاوزگران چگونه مقاومت كنند و و اگر شادي بچه ها هنگام بازي كه ظالمي را از تخت پايين مي آورند و ستمگري را بعد از تعقيب و دستگيري مجازات مي كنند و يا چگونه به نيازمندي ياري مي رسانند مشاهده كنيد ، عظمت اين بازي ها را در مي يابيد و تعجب مي كنيد كه چگونه در پي ساليان دراز ماندگار بوده و حساب شده در طول سالها مورد استفاده قرار گرفته اند – حداقل 64 بازي نزد نگارنده ثبت شده كه در كتابي به نام ( هورامان ناسي ) نوشته و در اختيار خوانندگان قرار خواهد گرفت .

  برگرفته از كتاب سلاطين هورامان 

هه‌ورامان تخت

هه‌ورامان تخت روستای هه‌ورامان تخت مركز دهستان هه‌ورامانات است كه در جنوب غربی شهرستان مریوان قرار گرفته است و فاصله آن از شهر مریوان 75 كیلومتر است كه تنها 25 كیلومتر آن آسفالت و باقی آن خاكی و ناهموار است. این روستا در دره‌ای شرقی ـ غربی و در شیب تندی رو به روی یال شمالی كوه تخت واقع شده است. خانه‌ها همگی از سنگ و چوب و معمولاً به صورت «خشكه‌چینی» و بدون استفاده از گل و سیمان و پله‌كانی ساخته شده‌اند. آب و هوای آن در فصول بهار و تابستان بیار مطبوع و در زمستان‌ها بسیار سرد است. - افسانه دریاچه مریوان افسانه آورده شده اتان به استناد به کتاب ذکائ یحیی را مروری داشته و لازم دانستم توضیحی در این خصوص برایتون داشته باشم و آن اینکه افسانه فوق به آن مضمون در منطقه قابل تعریف نیست بلکه بر افسانه ی درویش ما از جور حاکم ستمگری به نام فیله قوس می گوید که روزی درویشی سوار بر الاغ به همراه همسرش از نزدیکی شهر عبور می کنند که توسط ماموران حاکم دستگیر و به شهر آورده می شوند اهالی شهر و ماموران آنها را شکنجه و اذیت می کنند و زیر ضربات شلاق مجبور به انجام کارهای مشقت بار می نمایند تا جایکه دم الاغ یعنی تنها سرمایه ی درویش کنده می شود و زن حامله اش نیز فرزندی را که در شکم دارد سقط می نماید . درویش که دیگر تاب تحمل این همه شکنجه را ندارد نزد حاکم رفته و دادسخن می دهد اما حاکم او را مورد استهزا قرار می دهد و درویش آزرده خاطر می شود و دلشکسته بالای بلندای کوهی در ضلع شرقی شهر می رو د و در آنجا با خدای خویش شروع به راز و نیاز می کند و از دست آن ستمگر به بارگاه خداوند پناه می برد وآنان را نفرین می کند و می گوید سرم را از سجده بر نمی دارم تا شهر را با آب یکسان نکنی و این قوم ظالم را نابود نکنی و چنین می شود و اکنون قبر درویش هم در پای کوه نظاره گر دریاچه ی فعلی زریوار است این افسانه نشانه های از روی دادن تاریخی را در خود دارد چنانچه درون مایه ی آن نفرت مردم از غاصبان را نشان می دهد و این پیام را می رساند که جور و ستم پایدار نمی ماند همچنین در این افسانه از فیله قوس حاکم ستمگر نام آمده که (فیله قوس ) معرب واژه ی یونانی فیلیوپس است و کوهی که مشرف بر شرق دریاچه است هنوز نام (قه لای فیله قوس ) را بر تارک خود دارد و اینها گویای حضور نامیمون یونانیان در کردستان و ما را به یاد غارتگری های اسکندر فرزند فیلیپوس می اندازد . دریاچه ی زریوار که بیش از دو ملیون سال است حیات و آبادانی را را به مریوان سرسبز بخشیده است همواره نظاره گر این سرزمین حادثه خیز بوده وبا شادی ها و دردها ی جانگاه مردمانش شریک گشته و همچون میراثی ارزشمند بخش هایی از هویت و تاریخ ما را در دل خود حفظ کرده است .

 

 

 

دهستان های تابعه شهرستان سروآباد

•         دهستان بیساران

•         دهستان پایگلان

•         دهستان دزلی

•         دهستان رزاب

•         دهستان بیساران

•         دهستان كوهسالان

•         دهستان اورامان تخت

سایت رسمی فرمانداری

موسيقي اورامي

موسيقي اورامي ، همچون ديگر جلوه هاي ديگر فرهنگ و هنر اورامان از تاثير موسيقي فرهنگ هاي ديگر بركنار مانده و همچنان اصالت خويش را حفظ نموده است . اين موسيقي هاي فولكلوريك داراي جمله هايي ساده ، با وسعت صوتي محدود به يك دانگ (تترآكورد ) و فرمي ترجيع بندي است كه در اصطلاح موسيقي استروفيك ( چندين بند شعر كه آنرا با يك ملودي واحد و مشخص مي خوانند ) ناميده مي شود . بيشتر ترانه هاي اورامي بصورت تبادل دو گروه خواننده يا تبادل خواننده و گروه -همراه با كف زدن - خوانده مي شود موارد اجراي ناآگاهانه چند صدايي نيز در اين موسيقي ديده مي شود بدين گونه كه پيش از پايان يافتن بند اول ، گروه يا خواننده ديگر بند بعدي را از نت ديگري آغاز مي كند و در نتيجه چند لحظه اي دو صوت بطور همزمان در فواصل مختلف اجرا مي گردد .موسيقي اورامان را مي توان بدو گروه چپله و گوشي تقسيم كرد .

چپله : آهنگ هايي را شامل مي شود كه ريتمي مشخص دارند و همراه با كف زدن اجرا مي شود

گوشي : اين نوع ملودي هاي آواز مانندي را در بر مي گيرد كه ريتم منظم ندارند و اغلب به صورت آزاد اجرا مي شوند و خوانندگان بهنگام اجراي موسيقي يك يا دو دست خود را روي گوش مي گذارند تا تمركز بيشتري بيابند . از جمله هاي اين موسيقي مي توان به سياچمانه ، شيخانه ، مناجات و حاليات اشاره كرد

استاد سياچمانه در دوره معاصر و اخير استاد عثمان كيمنه اي است كه مشهور عام و خاص مردم اورامان و حتي كردستان است و با صدايي گرم و رساي خود در حفظ و توسعه اين موسيقي فولكلور نقشي اساسي ايفا كرده است .

اهورامان

اهورامان یا اورامان یا هورامان منطقه ای است واقع در استانهای کرمانشاه وسنندج این منطقه یک منطقه کوهستانی ومرتفع است درفصل زمستان هوای آن خیلی سرد است ولی درتابستان تقریبا خنک است پوشش گیاهی آنچنانی ندارد فقط در بعضی جاها پوشیده از درخت بلوط است گیاهان علوفه ای هم دربعضی ازجاها وجود دارد در این منطقه دشت اصلا وجود ندارد همه جا کوههای بلند ودره های عمیق وجوددارند همین ویژگی باعث صعب العبور بودن ای منطقه شده است.
مردم این منطقه به لهجه اورامی صحبت می کنند این لهجه یکی از لهجه های گویش گورانی است و گویش گورانی هم یکی از گویش های زبان کردی است .مردم هورامان از قدیم الایام از لحاظ اقتصادی خودکفا بودند و تقریبا تمام آن چیزهایی راکه لازم داشتند خودشان می ساختند حتی دندان مصنوعی از چوب درخت درست کرده اند .صنایع دستی اورامان پیشینه ای چند هزار ساله دارد هنوزهم"رانک وچوخه " هه ورامی گران ترین لباس کردی است .کلاش اورامی (گیوه )بهترین کفش است برای تابستان .

 

هورامان و مريوان با امنيت ترين مناطق ايران

درفصل گرما بهترين مناطق ايران و كوردستان شهرهاي مريوان   و هورامان مي باشد از لحاظ بار امنيتي و راحتي و آب و هوا و مناظرطبيعي در نوع خود بي نظير است .

 وجود مناظر منحصر به فرد و كوهستانهاي بكر اورامان يكي ديگر ازجاذب اي بي نظير است ك تا با چشم خود نبيني عظمت هورامان رادرك نمي كنيد .

مردمان با روحيه، شاد ، با محبت ، سر زنده  ، سر شار از اميد به آينده ، هرغريبه را به تعجب وا مي دارد .

 

فرهنگ لغت هورامي

بر همه ماست كه ميراث گذشتگانمان را حفظ كنيم.يكي از اين ميراث گرانبها زبان است. وب "فرهنگ لغات هورامي" در صدد است تا لغات هورامي را گردآوري كند.بي شك بدون كمك شما فرهنگ دوستان اين كار غير ممكن خواهد بود.لذا خواهشمند است در قسمت "نظرات" لغات را بنويسيد تا در وب قرار داده شود. با تشكر .
. عدنان آشنا.پاييز 86 .

 

Hawraman Conference in Marivan

Awroman (Hawraman) is a mountainous region in the Kurdish regions in Iran. Hawraman region in Iran is part of two Kurdish cities of Marivan and Paveh. Most of Hawramani people live in Marivan and Paveh and in border villages of Kurdistan province and Kirmanshah province. Part of Hawramani speakers also live in Kurdish areas in Iraq. The language belongs to the Gurani branch of Kurdish . Its distinct Kurdish language and culture have attracted many orientalists to the area, among them J. De Morgan, Age Meyer Benedictsen and Oskar Mann and they have written and published about Hawraman . In Spring 2000 (around end of April), a 3 day conference will be held in Marivan and different aspects of Hawraman culture and language, the sufism of Hawraman, its medical science, the life of Pir-e Shaliyar, siyachamane, Hawramani songs and games and its religious ceremonies will be discussed

http://www.inf.ed.ac.uk   منبع : سایت دانشگاه ایدینبورگ انگلیس

هورامان تخت

روستاهایی پلکانی  با ۳۵۹۶ خانوار ۱۸۹۶۹ نفرجمعيت تابع بخش سروآباد شهرستان مريوان مي باشدکه به شیب تند خانه هاو سختی کوههای بلند پر از  برف و دره های عمیق مشهورگشته است.اين دهستان از سمت غرب با كشورعراق و از سمت جنوب به پاوه و كوه شاهو و از طرف شمال به مريوان و در طرف شرق به روستاهاي ژاورود و شهرستان سنندج همسايه است . كوه تخت با  ۲۷۷۰ متر در غرب اين دهستان واقع شده است. یک شاخه مهم رودخانه سيروان ازاين دهستان سرچشمه گرفته و پس از تلاقي اين دو رودخانه با يكديگر در خاك كردستان عراق به درياچه دربنديخان مي ريزد .مرکز دهستان  با ۴۴۹ خانوار ۲۱۴۸ نفر جمعيت در فاصله ۷۵ كيلومتري جنوب مريوان و اقع شده است.