دفاع از هویت اسلامی در برابر شبیخون فرهنگی
دفاع ار هویت اسلامی در برابر شبیخون فرهنگی
راهکارهایی برای مبارزه با فرهنگ منحط غرب
رئوف سعیدیان
دفاع ار هویت اسلامی در برابر شبیخون فرهنگی
راهکارهایی برای مبارزه با فرهنگ منحط غرب
رئوف سعیدیان
تعلیم وتربیت در اسلام
مقاله
شگردهای تعلیم وتربیت در اسلام
نظریه های رهبری
برخورد خوب با کودکان
جبران خلیل جبران
عشق خود را به کودکانتان نثار کنید اما اندیشه های تان را برای خود نگه دارید زیرا انها را نیز برای خود اندیشه ای دیگر است
جسم انها را در خانه خود مسکن دهیداما مکوشید که هنان را مانند خود بار بیاورید اما روح انان را ازاد گذارید زیرا روح انان در خانه فردا زیست خواهد کرد که شما حتی در رویا نمی توانید به دیدار ان بروید
فرزندان ما به حقیقت فرزندان عشقند وبرماست که انان را با مائده عشق پرورش دهیم اما اندیشه های امروز خود را بر فردای انها تحمیل نکنیم
رفتار و برخورد زن و شوهربه عنوان دو دوست در خانه با هم
انگاه پیامبر در جواب المیترا گفت:
شما با هم زاده شدید وباید که پیوسته با هم باشید اما بگذارید با هم بودنتان را فضایی در میان باشد و بگذارید که بادهای اسمانی بین شما در رقص و پایکوبی باشند
یگدیگر را دوست بدارید اما از عشق زنجیر مسازید جامهای یگدیگر را پر کنید اما از یک جام منوشید از نا ن خود به یگدیگر هدیه دهید اما هردو از یک قرص نان تناول مکنید
به شادمانی با هم برقصید واواز بخوانید اما بگذاریدهر یک برای خود تنها باشد همچون سیمهای عود که هر یک در مقام خود تنهاست اما همه با هم به یک اهنگ مترنمند
دلهایتان را به هم بسپارید اما به اسارت یگدیگر ندهید در کنار هم بایستید اما نه بسیار نزدیک .
از انکه ستونهای معبد به جدایی بار بهتر کشند و بلوط و سرو در سایه هم به کمال رویش نرسند
عشق و ازدواج
برگی از کتاب پیامبر جبران خلیل جبران
انگاه پیامبر در جواب المیترا گفت:
هر زمان که عشق اشارتی به شما کرد در پی او بشتافید هر چند راه ائ سخت و ناهموار است و هر زمان بالهای عشق شما را در بر گرفت خود را به او بسپارید
هر زمان عشق با شما سخن گوید او را باور کنید
عشق شما را چون خوشه های گندم دسته می کند
انگاه شما را به خرمن کوب از پرده خوشه بیرون می اورد وسپس به غربال باد دانه را از کاه می رهاند وبه گردش اسیاب می سپارد تا ارد سفید از ان بیرون اید سپس شما را خمیر می کند تا نرم وانعطاف پذیر شوید وبعد از ان شما را خمیر می کند تا نرم وتنعطاف پذیر شوید و بعد از ان شما را بر اتش مقدس می نهد تا برای ضیافت مقدس خداوند نان مقدس شوید
عشق به شما چنین رفتار می کند تا به اسرار قلب خود معرفت یابید و بدین معرفت با قلب زندگی پیوند کنید و جزئی از ان شوید
ارزو کنید که رنج بیش از حد مهربان بودن را تجربه کنید
دین من عشق است و مرکب عشق مرا به هر کجا خواهد سوق دهد(ابن عربی)
ازدواج روشنترین ظهور عشق اسمانی ست که اگراز پیوند اسمانی خود بریده شود از قداست و پاکی به گستاخی و بی باکی میل می کند
رهایی روح از دل چرکینی
من هرگز در هنر دشمن تراشی برای خود سر رشته نداشته ام حتی انگاه که برایم ارزش داشته است من حتی نسبت به خودم نیز خصمانه داوری نمی کنم
من هر خرسی را رام می کنم و هر لودای را ذبه متانت وا می دارم
من برای خلاص شدن از شر یک ماجرای ترشیده یک شیشه مربا می دهم
دل خوری نازک دلی بیمار گونه احساس ناتوانی در انتقام جویی رشک عطش کینه جویی و خلاصه هر انچه خون را مسموم می کند به یقین برای انسان درمانده مضرترین شیوه ی واکنش است و مطمئنا به فرسایش سریع نیروی اعصاب تشدید مهلک ترشحات مثل صفرا در معده می انجامد
بودا گوید رهایی روح از دل چرکینی نخستین گام به سوی شفاست
دشمن با دشمنی پایان نمی گیرد دشمنی با دوستی پایان می گیرد
تحمل کردن بهتر از تغییر دادن است برای من زلالی مطلق با خودم یک ضرورت حیاتی ست انسانیت من مدام بر خود چیره شدن است
من به بازگشت به خویش به شفا نیاز دارم من صمیمیت باطنی هر روح را جسما حس می کنم
نیچه
چرا این چنین زیرکم
زیرا من هرگز به پرسش هایی که پرسش نبوداند نیندیشیده و خودم را تلف نکردام
باید نشسته بودن را به کم ترین حد ممکن رساند
به هر اندیشیه ای که در هوای ازاد هنگامیکه ازادانه در جنبش هستیم و عضلات ما نیز در جشن اند به وجود نیامده باشد نباید اعتماد کرد
مطالعه موجب تفریح و رفع خستگی من از جدی بودن می شود هر نوع مطالعه جزئ تفریحات متن است
خوداری از دیدن وشنیدن بسیاری چیزها و خود را در دسترس انها نگذاشتن نخستین حکم فراست زیرکانه است
تا حد امکان کمتر نه بگوییم از هر انچه ما را مدام مجبور می کند که به ان نه بگوییم فاصله بگیریم و جدا شویم ادم وقتی ناگزیر پیوسته در حالت تدافعی باشد سرانجام می تواند چنان ضعیف شود که دیگر نتواند از خود دفاع کند تاحد امکان کمتر واکنش نشان دهیم
دانشمندی که اساسا کارش صرفا کاوش در اوراق کتابهاست سرانجام توانایی اندیشیدن خود ساخته اش را به کلی از دست می دهد خود او هرگز نمی اندیشد
گزیده سخنان فیلسوف المانی
له داوینی زه ردی ئاسوییک
ئاسوییکی یه کجار حه زین
ئه و تیته وه
منیش له داوینی تودا به ئه و ده گه م
منی تینوو
ئیواره ییک له کانیاوی ما سه خته که ی دلت
وشکایه تی گه رووی وشکم
به چوری ئاو ده شکینم
ئه و جا ده بمه په ری
له مه زرای نیو به روکت دا
گول ده چنم و
گول بارانی تاسه م ده که م
ئه و سا ده بمه ئاسمان
له سه ر ده شتی سه ر سینگت دا
وچان ده گرم
هه ر چی خه م و په ژاره یه
لیم دوور ده بن
نامو ده بم له نامویی و
به رده بارانی وشه ده که م
ئه و جا ئیتر له دایک ده بم
1381
تیر مؤژگانان دیده ی خؤماری
له ریشه ی جه رگم تؤ که ردی کاری
کی وات من مه خموور جام شه رابم
دوو دیده ی مه ستت که رده ن خه رابم
خؤدا داد له ده س چاوره ش چاو ره شان
خؤش خوو خؤش له هجه شیرین مه هوه شان
جووان بیم له عشق تؤ پیرم کردی
وه زه نجیر زؤلف ئه سیرم کردی
مه ستیم له نه شئه ی مه ستی چه مانه ن
چه مانت فتنه ی ئاخر زه مانه ن
هه ر که سی بؤی عه شق به یؤ له یانه ش
گیانم وه فیدای خشت کاشانه ش
حه یران ((سه ید سالح))