اورامان ( هه‌ورامان ) و پیر شالیار(شالیان)

روایتی دیگر از پیرشالیار

در انتهای جاده آسفالته اورامان به جایی می رسی كه پشت بام خانه ای، حیاط خانه ای دیگر است. این جا اورامان تخت است. روستایی با قدمت چند صد ساله، با فرهنگ و آدابی كه یادگار دوران زرتشت است آیین اهوراستایی هنوز در حافظه تاریخی برخاسته از نیاكان مردم این منطقه، جای دارد و آن را پاس می دارند.
در اعتقاداتشان «چینوت» و «صراط» یكی است و از آذر گداخته دوزخ یاد می كنند. مردمان اورامان تخت، هر سال دو بار در نیمه بهار و نیمه زمستان عروسی «پیر شالیار» را جشن می گیرند، ذكر می گویند و خدا را یاد می كنندمراسمی به نام «پیرشالیار» در اورامان تخت(هورامان) کردستان و در کنار مرقد پیرشالیار که در سه روز انجام می­شود. در این مراسم از باغ پیرشالیار گردوهایی چیده شده و برای اهالی فرستاده می­شود. در نیمه بهار و نیمه زمستان، به یاد پیرشالیار، مغی كه چهارصد سال پس از ظهور اسلام به تبلیغ دین زرتشت می پرداخته، تمامی اهالی روستا جمع می شوند، دور هم حلقه می زنند، تسبیح و كلاش _ كفش پیرشالیان _ و كتاب مغرقه الپیرشالیان را دست به دست می دهند و به دعا و نیایش می پردازند.
در هر مراسم عروسی پیرشالیان، حدود چهارصد نفر در حلقه نیایش می نشینند و حدود 200 نفر كف می زنند. از روستاهای اطراف هم همه برای تماشای این مراسم به اورامان تخت می آیند و فراز پشت بام ها به نظاره می نشینند.
در عروسی پیرشالیان آش مخصوص هم پخته می شود و به اهالی روستا داده می شود. مردم عقیده محكمی به پیرشالیان دارند و بیمارانشان را برای شفا گرفتن به این مراسم می آورند.
مراسم دعا و نیایش در مقبره پیرشالیان برگزار می شود. پس از دعا و نیایش مردم به داخل قبرستان می روند و با میله آهنی به سنگ بزرگی كه در قبرستان است می زنند و تكه ای از آن را می شكنند و خرده های سنگ را بین مردم تقسیم می كنند. مردم معتقدند سنگ می روید و تا عروسی دیگر «پیرشالیان» جای سنگ كنده شده پر می شود.
«
عروسی پیرشالیان» در جمعه ای كه به نیمه بهار و نیمه زمستان نزدیك تر باشد برگزار می شود تا همه بتوانند در آن شركت كنند
 آغاز مراسم روز چهارشنبه است. بامداد روز نخست دامداران دام­های نذری خود را می­آورند و قربانی می­کنند، گوشت قربانی در بین مردم تقسیم می­شود و مقداری دیگر از گوشت­ها برای تهیه­ی غذای دسته جمعی، «آش جو» یا «هولوشینه تشی» به داخل خانه­ی پیر برده می­شود.

نیمروز روز دوم گروه­های دف زن­ خود را آماده کرده و شروع به دف زنی می­کنند. نوجوانان، جوانان و پیران دست در دست هم زنجیره­ای بزرگ تشکیل داده و رقص دسته جمعی را آغاز می­کنند و با حرکتی نمادین همبستگی همیشگی خود را به نمایش می­گذارند. در هنگام رقص، افرادی نیز قصیده­هایی از بر می­خوانند و گروه بزرگ رقص هم لفظ «جلاله الله» را زمزمه می­کنند. در این سه روز مردم هورامان تخت تمام کارهای خود را تعطیل کرده و فقط وقتشان را در این جشن باستانی صرف می­کنند. درروز پایانی نیز مردم تا شب به رقص می­پردازند و ساعاتی از شب را نیز در خانه­ی پیرشالیار می­گذرانند، که به این شب، شب نشست یا «شه وونیشتی» گفته می­شود. در این شب سخنرانان به سخنرانی درمورد پیر شالیار و بحث­های مذهبی و عرفانی می­پردازند. بعد از آن سرودی یا قصیده­ای خوانده می­شود وپایان جلسه با دعا ختم می­شود.

پیرشالیار کیست ؟
پیرشالیار فرزند جاماسب، یکی از رهبران و مُغان آیین زردشت بوده که در اورامان می‌زیسته است، وی مردی دانا و آگاه با طبعی روان بود. در افسانه های مردم منطقه اورامانات پیری اسطوره ای به نام «پیر شالیار» هست كه می گویند صاحب كرامات بوده است. از جمله این كرامات عجیبی كه درباره او روایت می كنند ماجرای شفا یافتن «شاه بهار خاتون» دختر شاه بخارا است كه «پیر شالیار» او را شفا می دهد. ماجرا از این قرار بوده است كه «شاه بهار خاتون» كر و لال است و تمام طبیبان از مداوای او عاجز می مانند تا اینكه آوازه «پیر شالیار اورامی» به بخارا می رسد. پادشاه بخارا هم شرط كرده است كه هر كسی دخترش را شفا دهد او را به عقد وی درمی آورد؛ بالاخره عموی پادشاه با عده ای از اطرافیان پادشاه به سمت اورامان به راه می افتند تا دختر را به نزد «پیر شالیار» ببرند. وقتی كه نزدیك روستای «اورامان تخت» می رسند گوش های دختر به طوری آنی شنوا می گردند و وقتی هم به نزدیكی های خانه «پیر شالیار» می رسند صدای نعره دیوی توجه آنها را جلب می كند و سریع دیو از تنوره ای كه هم اكنون اهالی به آن «تنوره دیوها» می گویند و نزدیك خانه «پیر شالیار» هست _ بر زمین می افتد و كشته می شود، در این اثنا زبان «شاه بهار خاتون» هم باز می شود و شروع به صحبت كردن می كند.
 ابن مغ کتابی را به نام «مارفه‌تو پیرشالیار» (‌معرفت پیرشهریار) به لجهه­ی کردی اورامی به نظم درآورده است مشتمل بر امثال و حکم و پند و اندرز با ذکر نکاتی چند از آداب و رسوم آیین باستانی و تاکید و توصیه در جهت حفظ و نگهداری آن. نسخه­ی این کتاب اکنون کمیاب است و فقط عبارات و ابیاتی از آن را برخی از مردم آن سامان از بر دارند و در مواردی به جای ضرب المثل به کار می­برند.
در این کتاب منظوم، بعد از هر دو بیت، بیتی تکرار شده است به این مضمون :
گوشت جه‌ واته‌ی پیرشالیار بوو هوشت جه کیاسته‌ی زانای سیمیار بوو
(به گفته پیرشهریار گوش بده، و برای درک نوشته‌ زردشت دانا و هوشیار باش )
چند بند دیگر از آن منظومه :
داران گیان‌داران، جه‌رگ و دل به‌رگه‌ن گایی پر به‌رگه‌ن گایی بی به‌رگه‌ن که ره‌گ جه ‌هیلین، هیلی جه که‌رگه‌ن رواس جه رواس ورگه‌ن جه ورگه‌ن
(
درختان جان دارند،‌ جگر و دلشان برگ است، گاهی پر برگ و گاهی بی­برگند. مرغ از تخم است، و تخم از مرغ، روباه از روباه است و گرگ از گرگ)
وه‌وری وه‌وارو، وه‌وره‌وه‌رینه وریسه ، بریو چوارسه رینه که‌رگی سیاوه هیلیش چه‌رمینه گوشلی مه مریو دوی درینه
(برفی می­باره که برف خوره است، و رسن که پاره شود چهار سر پیدا می‌کند، ماکیان سیاه، تخمش سفید است، ‌دیگچه که سوراخ شد، دو در پیدا می­کند)."

                                     
مردم مهربان و معتقد اورامان تخت كه به لهجه اورامی كه در گذشته زبان كتابت به شمار می آمده و لهجه رسمی بوده سخن می گویند در هر «عروسی پیرشالیان» میزبان گردشگران و فرهنگ دوستانی از سراسر ایران و خارج از ایران هستند، اما كتاب مغرقه الپیرشالیان و تسبیح و كلاش او به بیگانان داده نمی شود و تنها دست به دست مردم روستا كه به آداب دین زرتشتی واردند می چرخد.